سه روز از سال 1386 گذشت. به خانه آدم های زیادی در این سه روز رفتم و خیلی ها به خانه ما آمدند.رسم معمول عید نوروز این گونه است. واقعا هم رسم زیبایی است.
امروز هم عازم تهرانیم، دو روز تهران و بعد مشهد. احتمال زیاد اینجا تا حدودا ده دوارده روز دیگه به روز نخواهد شد.
قطعا اتفاقات زیادی در این مدت خواهد افتاد که من از آن ها بی خبر خواهم ماند. به هر حال این خودش هم مزه ای دارد.
امیدوارم تعطیلات عید به همه خوش بگذرد.
فعلا خداحافظ.

همه ساله بخت تو پیروز باد

یا محول الحول و الاحوال

یا محول الحول و الاحوال
بعد از پنج سال پیاپی اولین نوروز را در اراک می خواهم سپری کنم. در این پنج سال لحظه تحویل سال در جاهای مختلف کشور بودم. گرگان، دورود، شیراز، رشت، شوش جاهایی است که این سال ها میزبان ما در ایام نوروز بوده اند.
خوب طبیعتا امسال آماده شدن برای نوروز خیلی متفاوت از سال های قبل است. گرد و دود گرفتن که کار هر ساله، تمیز کردن دیوارها شستن فرش، آب و جاروی حیاط و کوچه، مرتب کرد باقچه و خیلی از کارهای دیگه. در ضمن خرید کردن. از میوه و آجیل و این جور چیزها که نمی شه گذشت حتی اگه قیمت دولتی اشان دو سه برابر بیشتر از قیمت طبیعیشان باشد.
خرید رخت و لباس نو که اساسا از سرم پریده. این چند وقته فکر همه چیز بوده ام الا این مورد، حالا موندم روز اول عید با چه لباسی برم عیدی بگیرم. راستی دیگه اصلا از چه کسی باید عیدی بگیرم.مامان بزرگ و بابا بزرگ و عمه ها و عموها و خاله ها و دایی، تازه اگر همشون در دسترس باشن که فعلا خیلیشون نیستن. مامان و بابا که قضیه شون فرق می کنه. بعدش می مونه کی؟ خیلی کم هستن. راستی امسال مادر بزرگ عید را کنار ما می گذرونه، پس باید منتظر سیل دیدها باشیم و بی خیال بازدید بشیم. نه فکر نکنم امسال بساط عیدی مثل گذشته ها رو به راه باشه، پس نقدا بی خیالش شاید فرجی شد.
از الان دارم خودم را واسه گردوندن ظرف آجیل و شیرینی و شکلات و میوه و چای آماده می کنم. در این جور مواقع عضلات کمر باید خیلی آماده باشن وگرنه معلوم نیست چند وقت دراز رو زمین بخوابی.
خدا را شکر مشکل اضافه وزن که تا به حال ما را گرفتار نکرده پس در این عیدی دلی از عزا در خواهیم آورد.
آب و هوا هم که خوبه. سال نصفه شب تحول می یابد و در نتیجه بسیاری از افراد بشر یکسال در خواب خواهند بود. خدا کنه که ما جزو آن ها نباشیم.
دیگه وقتی برای عرضی نیست. امیدوارم سال آینده سالی سرشار از موفقیت و کام یابی برای شما و همه باشد.

# امروز بیست و هشت صفر است و سالروز وفات پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) و همچنین شهادت امام حسن مجتبی (ع).
# در ضمن بیست و هفت فروردین هم می باشد. یعنی سو روز مانده به عید نوروز. همچنان شادی صدر و محبوبه عباسقلی زاده و جمعی از معلمان در زندان به سر می برند(تقلید از پرستود بود!). امیدوارم سال آینده برای آنان و خانواده هایشان سالی سرشار از موفقیت باشد.
# سربازان گمنام امام زمان دوباره گل کاشته اند و شهرام جزایری را گرفته اند. من مانده ام که چقدر این سربازان گمنام وظیفه شناس و زبر و زرنگ هستند. همه جا پیدایشان می شود. هم در سیستان هم در کردستان هم لب مرز هم وسط شهر هم تو کشور هم خارج کشور همه جا هستند. تازشم همه جا موفق هستند. میگم خدا رحم کرد اینا گمنامم و اینقدر افتخار می آفرینند اگر نام و نشانی از اونا پیدا می شد دیگه حتما دنیا گلستون بود.
راستی سربازایی که شهرام خان از دستشون در رفت گمنام نبودند.
# اولش که خوندمش خیلی خوشحال شدم. خوب بلاخره افتخاریه که یه هواپیما از بالای سر شهر ما رد بشه، اصلا غیر قابل تصوره. وقتی که این هواپیماهه از خارجه اومده باشه که دیگه چه بهتر. جاسوسی بودنش هم کلاس کارو می بره بالا.
فقط یه چیزش ناراحت کننده است. آخه حیف نیست یه هواپیمای خارجکی از بالای سرت رد بشه و تو اونو نیگا نکنی. نه وجدانا حیف نیست سربازان گمنام امام زمان اونو بپکونن اونوقت تو روحتم خبردار نشه. حتی صداشم نشنوی. خوب حیفه دیگه... .
...............................................
پنگوئن نوشت: می گن هر وقت خواستید یه اراکی رو توی تهروون پیدا کنید واستید یه هواپیما از آسمون رد شه، اون کسی که سرش رو به آسمونه و داره به بقل دستیش سقلمه می زنه و میگه تو هم دیدیش، اراکی است.

قطعنامه در راه

قطعنامه در راه
چند روزی می شد که از اخبار جامعه به کل بی خبر بودم، تا ابنکه امروز روزنامه گرفتم. تمام تیتر های اصلی صفحه اول روزنامه به قطعنامه احتمالی علیه برنامه هسته ای ایران مربوط می شه.خدا به داد برسه.
اون که مسئول درجه یک پرونده و منصوب شده از مسئول اول کشورهست می گه: اگه قطعنامه صادر بشه حکم دشمنی هم صادر خواهد شد و در ضمن از جنگ و ذره عقلی که احتمالا در وجود پرزیدنت بوش هست می گه. یکی دیگه که مسئول رسیدگی به پرونده از سوی شخص اول کشور است می گه اگر این جوری باشه و یه ذِقِلِه(=ذره) بره بالا و یه ذقله بیاد پایین می شه روی قطعنامه صحبت کرد تازه واسه دلخوشی ما آخر عاقبت جنگ رو به یادمون می آره. اون یکی هم که مسئول درجه اول وراجی و دادن بهونه دست خیلی ها است و از سوی مردم انتخاب شده تنها چیزی را که تا به حال از قطعنامه دیده فقط کاغذش هست (دارم یواش یواش به سواد خوندن و نوشتن طرف هم شک می کنم).
مگر عاقبت شش سال آخر جنگ برای ملت ما چی بود؟ مگر حالا همون که ستون انقلاب است، با مدرک به همه نشون نداد که رهبر و بنیانگذار این نظام گفته در سال های آخر جنگ فقط شکست نصیب مملکت ما شده؟ درسته پرزیدنت اون ور آبی ها شعورش در واحد ذره جا می گیره ولی به نظر شما برای محاسبه شعور پرزیدنت این ور آب می توان از واحدی به جز ذره استفاده کرد؟ آخر وقتی نمایندگان دولی که خود را مسئول رسیدگی به پرونده خطرناک (!!!؟) هسته ای ایران می دونن، می گن به توافق ها خوبی رسیده ایم، با دبدن اختلاف نظر فاحش در یک مورد واحد بین دو نفر از کسانی که اتفاقا از سوی یک نفر (شخص اول مملکت) برای رسیدگی به همین پرونده منصوب شده اند، وجود دارد. به چه باید امید داشته باشیم؟
اگر خیلی خوش بین باشم (که مثلا من جزو این دسته هستم) تا چند سالی جنگی در کار نخواهد بود. اما... اما تحریم. اینه که پدر ملت و دولت را در خواهد آورد.
یه احتمال دیگه هم هست اونم اینه که همونطور که الان روس های بی همه چیز ما رو کردن خر و دارن از ما سواری می گیرن، تازه یه غورت ونیمشان هم باقیه. به جای اونا این سواری را به قدرت های غربی بدهیم. تازه آخرش هم فکر می کنیم با استقلال کامل داریم سواری می دهیم و کلی هم ذوق می کنیم.
مگه الان ذوق استقلال و ابتکار عمل خودمونو نمی کنیم؟
..............................................
پنگوئن نوشت1: اون موقع ها می اومدن تلویزیون می گفتن خارجی ها جرات ندارن علیه ایران قطعنامه بدهند. فکر کنم با این که این روزا صادر می شه تعداد قطعنامه ها می شه دو تا.
پ.ن2: آقای وزیر آموزش و پرورش فرموده من از مطالبات و کلا برنامه معلمان معترض خبر ندارم تازه من که هیچ مدیران مدرسه های اون ها هم خبر ندارن. خواستم خدمت شان عرض کنم خیلی به خودشان سختی ندهند تا چند سال دیگه وزیر آموزش و پرورش آمریکا می آید و به مطالبات معلمان نسل فردای کشورمون رسیدگی می کند، شما فعلا صندلی رو بچسب مواظب هم باش کسی به معجزه هزاره سوم چپ چپ نگاه نکنه که خیلی بد می شه.
پ.ن3: فکر کنم "فراخوان صلح خواهی ملت ایران" لپ مطلب را گفته. اینم حرف درستیه به نظر من البته.

چهارقرمز

چهارشنبه قرمز
نمی دونم چرا امسال اینقدر نسبت به مقوله ماهی قرمز از خودم واکنش در می کنم. یه چند سالی است قبل از عید که می شه توی بوق و کرنا می کنند ماهی قرمز نگیرید وگرنه ایدز می گیرید. جناب شامخ پنگوئن هم بد جور سر لج افتاده، اگه تا حالا هر سال یکی یا دو تا ماهی می گرفت امسال می خواد ده تا بگیره، تا آخرش ببینیم کی سرطان و آسم و ایدز و ... می گیره و کی نمی گیره.
این موضوع هم تا حدودی در مورد چهارشنبه سوری صادق است. تلویزیون که برگشته به سیاست نفی چهارشنبه سوری. فضلا و عقلای عموما اصولگرا هم می فرمایند این رسم جاهلی است، عده ای دیگر هم تا چشمشون رو باز کردن با هر جور اعیاد و مراسم ملی مخالف بیدن.
اما پنگوئن همانطور که حج را یک رسم زمان جاهلی می داند که اصلاح شد به چهارشنبه سوری اصلاح شده (بهتر اینه که بگیم هدایت شده) اعتقاد دارد و در بزرگ داشت اون وظیفه شخصی خودش را که همان شرکت در مراسم جشن باشد کما فی السابق انجام خواهد داد.
والسلام. چهارشنبه سوری تان هم مبارک باد.
...........................................................
پنگوئن نوشت: البته یکی از مواردی که حتما باید اصلاح بشه همین ترقه بازی های واقعا وحشتناکه که پدر ملت رو در روزهای منتهی به این جشن ملی در می آورد.

# امروز سالروز اربعین شهادت امام حسین است. من هم تسلیت خودم رو به تمام دوست داران راه امام حسین تقدیم می دارم.
# این روزها بحث درجه اول وبلاگستان در باره جنبش زنان و دستگیری ها و صد البته مطلبی است که هودر در ولاگش نوشته. صرف نظر از اینکه حرف هودر تا چه حد منطقی است و از نظر من قابل قبول، موضوعی که برای من خیلی جالبه طرز و روش برخورد زنان وبلاگ نویس با نوشته های حسین درخشان است. بعضی ها ابراز نظر کردن و فکر کنم ترکش هایش فعلا ادامه خواهد داشت، من که منتظرم طرز برخورد خیلی های دیگه رو با این نوشته ها ببینم.
# می گن گه گفته اند اونایی که تا به حال خودشون رو به وزارت ارشاد لو نداده اند باهاشون قانونی برخورد خواهند کرد. اصولا ما که از قانون و این حرفا هیچی نمی فهمیم اما والاغیرتا کسی واسه ما زنبیل گذاشت توی صف مشتاقان ساماندهی یا نه.

هشت مارس

هشت مارس
امروز روز جهانی زن است. قرار بوده تجمعی به نشانه اعتراض بین ساعت 2 تا 3 بعدازظهر مقابل ساختمان مجلس برگزار بشه. از آن جایی که این چند روز اصلا وقت سرزدن به اینترنت را نداشتم خیلی دیر موضوع را فهمیدم. به هر حال مثل این که جلوی مجلس خبرهایی شده. اخبار دقیقش تا چند ساعت دیگه مشخص می شه. تنها کاری که من از این راه نسبتا دور می تونم برای این زنان مقاوم _که در فضای رعب انگیز فعلی جامعه ساکت ننشسته اند_ بکنم، آرزوی موفقیت از صمیم قلبه.
می گن این تجمع با تجمع معلمان هم زمان شده، با این که از ریز خواسته های معلمان خبر ندارم ولی می دانم روزی که معلم پویا و پیگیر در اعاده حق خویش در جامعه وجود داشته یاشد، نسل محصل هم دارای همچین خصوصیاتی خواهد شد.
روز های تاریکی است، ولی نوید آینده روشن را از دور می توان شنید.
..........................................................
پنگوئن نوشت: چند وقته نقدی درباره کمپین یک میلیون امضا را در ذهنم آماده دارم. تا به امروز موکولش کرده بودم برای 8 مارس تا مطرحش کنم. اما این حوادث پیش آمده مطرح کردن آن ها را بی موقع کرده. نمی دونم شاید بعدا اینجا بنویسمشون. فقط بگم من این کمپین را امضا کردم با این که می دانم نقایصی دارد که اگر برطرف نشود زخم بزرگی بر پیکره جنبش برابری خواهی ایران وارد خواهد شد.
پ.ن2: هنوز سه نفر از سی و سه نفر در بازداشتن. یادمون نره به غیر از این سه نفر خیلی های دیگر هم کماکان در زندان به سر می برند.

دستگیری فعالین زن

یکی از اعتقادات راسخ جناب پنگوئن آن است که هر نوع گردش و سفر حتی اگر به بدترین نقاط باشد در صورتی که دسته جمعی باشد همواره خاطره خوشی برای انسان به جا می گذارد. حالا هرچی اون جایی که قراره رفته بشه هیجان انگیزتر باشه چه بهتر.
نه خداییش بده بیست سی نفر آدم هم تیپ و رفیق را بریزند توی یه مینی بوس که حداکثر هجده نفر (به زور) جا دارد. اصلا کل حالش به کمبود جاش است. وسط راهرو دراز کشیدن و روی صندلی های دو نفره چهار نفر بشینن، چند طبقه نشستن، وای یاد خاطرات اردوهای دبیرستان افتادم چه حالی می کردیم.
الحمدالله مقصد هم جای بدی نیست. حالا به غیر از حسن شهرتی که بین خواص الناس به وجود می آورد (اصولا عوام الناس متوجه همچین قضایایی نخواهد شد)، پذیرایی هم بد که نیست. خاطرات فرناز سیفی از بازجویی اش که اینجوری میگن. اتاق خواب اختصاصی و پتو به میزان بیش از لازم و غذای خوب و رفتار خوب و مهربانی و صلح و صفا. مگه اینا بده؟ تازشم آخرش یه کارشناسی ساده و پر از مهرورزی ازت می کنند. فقط همین.
همش مگه چند روز طول می کشه. یک روز دو روز، نه یک هفته بعدش تمومه. قضیه(+) هم که چریک بازی نیست تا بخواد اطلاعاتی لو بره و پدر صاحب اطلاعات در بیاد. تنها چیزی که این وسط می مونه، خاطرات شیرینی است که در این روزها به وجود می آید. البته شیرینی آن برای صاحب خاطره بعد از التیام دردهایش معلوم می شود.
خلاصه در پنگوئن جماعت تا به حال کسی تجربه دوران بازجویی (همون کارشناسی) را نداشته. اما من در اطرافم زیاد از این قسم تجربیات دیده ام. تازه از نوع های بسیار خشونت بارش. ولی چیزی که که در میان اکثر آنان مشترک بوده، لبخندی از روی رضایت در هنگام گفتن خاطراتشان از بازجویی هایشان، از سختی هایی که کشیده اند، است. فکر می کنم این خیلی خوب باشه. نه؟
از خدا برای این عزیزان لحظات خوشی در این روزهای سخت طلب می کنم.
اگر دنبال اخبار این دستیگیری غیر قانونی هستید می توانید در زنستان آن ها را دنبال کنید.
اسامی دستگير شدگان:
نوشين احمدی خراسانی- پروين اردلان- ناهيد کشاورز- محبوبه حسين زاده- محبوبه عباسقلی زاده- نيلوفر گلکار- پرستو دوکوهکی- مريم ميرزا- مريم حسين خواه- ناهيد جعفری- مينو مرتاضی- فاطمه گوارايی- شهلا انتصاری- سوسن طهماسبی- آزاده فرقانی- ژيلا بنی يعقوب- ناهيد انتصاری-آسيه امينی- شادی صدر- ساقی لقايی- ساغر لقايی- الناز انصاری- سارا ايمانيان- جلوه جواهری- زارا امجديان- زينب پيغمبرزاده - نسرين افضلی- مهناز محمدی- سميه فريد- فريده انتصاری- رضوان -مقدم- سارا لقمانی
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.