خاتمی، بهتره یا بهتر نیست؟ (بخش دُیُّّم)

در مطلب قبلی به این موضوع پرداختم که درقامت یک رئیس جمهور، با توجه به محدودیت های موجود، کارکرد و برش کروبی اگر بیش تر از خاتمی نباشد، کمتر از او هم نیست. و با توجه به فشاری که انتخاب شدن خاتمی بر روی نیروهای آزادی خواه و نهادهای مدنی خواهد آورد، به نظر من انتخاب کروبی مناسب تر خواهد بود. الته یک علامت سوال هم برای من، بی جواب ماند و آن هم توان رقابت کروبی با آرای احمدی نژاد و تقلب هایی است که در انتخابات صورت خواهد گرفت، می باشد. در این مورد اختلاف کروبی و خاتمی بسیار است.
[توجه (این توضیح بعد از نوشته شدن متن اضافه شده است): شاید این انتقادات من خیلی صریح و بی پرده باشد. لزوما من معتقد به آن ها نیستم، فعلا این مواردی که نوشته ام گزاره هاییست که ذهن مرا مشغول به خود کرده بدون هیچ نتیجه گیری نهایی. فقط آن ها را نوشته ام برای تأمل بیشتر روی آن ها به همین دلیل سعی کردم عریان بنویسمشان]
اما در این پست می خواهم بر خلاف موج حرکت کنم و انتقادی داشته باشم به آن ها که خود را اصلاح طلب می دانند و پیشرو. طبیعی است من به عنوان یک ناظر از این طیف انتظار بسیار بیشتری دارم تا دیگران. قطعا اگر انتقادی از آن ها دارم ربطی به این موضوع ندارد که می خواهم فرضا از اطرافیان کروبی حمایت کنم، چرا که از آن ها انتظاری بیش از این که انجام می دهند ندارم و نخواهم داشت. اما سطح توقعات از مدعیان اصلاحات بسیار بالاتر هست.
صحبت را از انتخابات گذشته شروع می کنم. در آن روز ها یکی از انتقادات تحریمیان به اصلاح طلبان آن بود که شما بر خلاف وعده هایتان در این هشت سال جامعه مدنی را فراموش کردید و هیچ فعالیتی برای تقویت آن انجام ندادید. اصلاح طلبان حکومتی هم در جواب می گفتند که آنقدر مشغله های حکومت و مبارزه با نیروی انتصابی در ساختار قدرت وقت گیر و هزینه بر شد که متاسفانه حوزه مدنی از اولویت خارج گردید. حالا به ادامه تحلیل هایی که دو طرف ارائه می دادند کاری ندارم. اما سوالی که من از آقایون اصلاح طلب پوزیسیون سابق و اپوزیسیون فعلی دارم این است که در این سه، چهار سال که دغدغه قدرت را نداشتید در این زمینه چه کردید؟ اگر می گویید دولت اختناق ایجاد کرده بود و مانع می شود. من هم با شما هم عقیده ام، اما مشکلم این است؛ شما وقتی در حکومتی هستید، نهاد های انتصابی نمی گذارند به شعار اصلیتان که همان توجه و به جامعه مدنی باشد برسید، وقتی هم که در قدرت نیستید دوباره همان نهادهای انتصابی که زور بیشتری هم پیدا کرده اند، نمی گذارند در این زمینه کار کنید. خوب عزیزان شما که در هیچ حالتی کاری ازتان بر نمی آید، بکشید کنار و اعلام ناتوانی کنید تا ملت حداقل تکلیفش را بداند و به دنبال یک آدم جدید بگردد. رای ملت ارث پدر شما نیست که الا و بلا باید به شما داده شود. آنقدر مرد باشید و بگویید در شرایط فعلی ایران هیچ کاری از شما بر نمی آید و بروید بنشینید خانه هایتان، تا روزی که شرایط را برای کار مناسب دیدید ، برگردید و با این شعارهای قشنگ از ملت رای بخواهید. خانه نشینی عیب نیست، بلکه استفاده به موقع از آن نشان دهنده هنر شماست، مثل خانه نشینی مصدق (به این میگن قیاس مع الفارق!).
انتقاد دیگری که به اصلاح طلبان حکومتی سابق وارد است. تضادی است که در گفتار و رفتار خود نشان می دهند. پس از انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری همیشه یکی از انتقادات به حق اصلاح طلبان به نحوه رای آوردن و برنامه های احمدی نژاد، «عوام فریبی» او بود. حتی امروز هم یکی از انتقاداتی که به کروبی وارد می کنند شعار عوام فریبانه «50 هزار تومان» می باشد. اما خداییش مطرح کردن نام خاتمی در این شرایط و به این شکل که «یا خاتمی یا هیچ کس» و چنان در بوق کرنا کردن نام او که گویی خاتمی «منجی» است، آن هم منجی که از او هیچ «توقعی» نباید داشت، غیر از عوام فریبی است. اگر هیچ کس نداند خود خاتمی که می داند زمانه، زمانه منجی بازی نیست. چرا شما سعی در القا چنین نقشی برای خاتمی دارید؟
سیاستمداران مشارکت و مجاهدین انقلاب تا می خواهند از کاندیداتوری خاتمی دفاع کنند، فورا استدلالات را می چرخانند به سوی هراس اصولگرایان و کیهان نشینان از ورود خاتمی و از آن نتیجه می گیرند که "ببین خاتمی چیه که اینا اینجوری ترسیده اند!" اگر هیچ کس نداند شمایی که دیگران را به بی برنامگی متهم می کنید می دانید؛ وقتی خاتمی برای ریاست جمهوری هیچ برنامه مشخصی ندارد، قطعا نمی تواند کشور را از این منجلاب رها کند. این دیگر چه صیغه ایست که اول خاتمی را بر عرش می برند و تازه به فکر تهیه برنامه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی برایش می افتند. آیا این نحوه برخورد جز برای عوام فریبی مقصود دیگری دارد؟
درد دیگر سیکل معیوبی است که ظاهرا در این دوره هم قصد تکرار شدن دارد، دوباره موج و باز هم موج سواری، اینبار با «موج سوم». نمی دانم چه زمانی از تاریخ عبرت می گیریم. کشور ما کم موج و موج سوار نداشته که بخواهیم دوباره تکرارش کنیم. موج هایی گاه مرتفع و گاه کوتاه، که پس از برخورد با اولین صخره ها دیگر اثری از آن باقی نمی ماند. چه زمانی سیاسیون و روشنفکران ما می خواهند دست از سر موج ها بردارند و به فکر عمق این دریا باشند؟ آیا اصلاح طلبان از تاریخ موج ها نا آگاهند یا رویای شیرین کسب مجدد قدرت ... ولش کن.
اصلاح طلبان، چنان عرصه نقد را تنگ می کنند و با کوچکترین حرفی، منتقد را به تلاش برای «مأیوس کردن» خاتمی متهم می کنند. گویی از عروس می خواهند «بله» را بگیرند. اگر قرار باشد با انتقاد (آن هم انتقادِ دوستان همفکر و همدل) خاتمی مأیوس و ناامید شود، همان بهتر که مأیوسش کنیم، تا او دوباره ما را مأیوس نکند.
چرا به مانند کیهان نشینان فورا در تلاش اثبات ارتباط مالی و ارگانیک منتقد به فلان کس و فلان گروه بر می آییم. تجربه موضع گیری تیم «شهروند امروز» همین حقیقت را نشان می دهد. تا روزی که حرف حمایت از شخصی نبود، «محمد قوچانی» گل بود و «شهروند امروز» دسته گل. اما به یکباره و پس از انتشار نظر مخالفان و منتقدان حضور خاتمی در نشریه، قوچانی شد جیره خوار «رفسنجانی» و معاون مطبوعاتی «کروبی». یکی نیست بپرسد، آن روز که قوچانی و تیمش در «شرق» از کاندیدای شما حمایت می کرد، ایشان جیره خوار رفسنجانی نبود و با کروبی سروسری نداشت. نمی خواهم از قوچانی دفاع کنم که اصلا از پشت پرده خبر ندارم، اما چرخش ناگهانی سران مجاهدین انقلاب و برخی از هواداران ورود خاتمی به عرصه انتخابات، واقعا سوال برانگیز هست.
برخی حامیان ورود خاتمی به عرصه انتخابات، پس از شنیدن این انتقادات و انتقادات مشابه می گویند؛ "امروز وضعیت فوق العاده هست زمان این حرف ها نیست. امروز باید فقط به این بیندیشیم که اگر ریاست جمهوری احمدی نژاد چهار سال دیگر تمدید شود، در مملکت «چه ها» خواهد شد". خوب باید درجواب گفت پدیده احمدی نژاد حداقل سه سال هست که مشغول تک تازی است، شما در این سه سال به چه می اندیشید و چه می کردید. در ثانی نفس شکست اصلاح طلبان در انتخابات چهار سال پیش، خود به تنهایی گواه نقص عملکرد پیشین شما می باشد. اصلاح طلبان [پیشرو] جز محکوم کردن دیگران آیا تلاشی برای عیب یابی و رفع نواقص و تجدید قوا انجام داده اند که از ملت بخواهند دوباره زمام دولت را به آن ها بسپارند؟ همیشه صبر می کنیم تا به دقیقه نود برسیم و تازه یادمتان آید که دیگر برای کار ریشه ای وقت کافی نیست! باید فورا به کاندیدای ما رای بدهید تا بدبخت نشده اید!
در این باب زیاد می توان سخن گفت. این ها بخشی از انتقاداتی بود که به ذهن من در لحظه نوشتن این مطلب رسید. چه بسیار موارد دیگر که اینجا نوشته نشد. متاسفانه هرچه بیشتر به چپ های دیروز و اصلاح طلبان امروز نگاه می کنم، امیدم نسبت به آنان کمتر می شود. در میان آن ها چهره هایی هستند که بسیار قبولشان دارم، مثل خود خاتمی، اما کلیتشان واقعا ناامید کننده هست. واقعا نمی دانم، شاید ذهن من در این زمینه دچار منفی بافی شده باشد. هیچ گاه مجموعه اصلاح طلبان حکومتی برای من کعبه آمال نبوده اند، که امروز بخواهم با آن دید نگاهشان کنم. اما وقتی می بینم بعد از سه سال حتی یک تحلیل درست درمون و جامع از دوران اصلاحات توسط هیچ فرد و گروه مدعی «زعامت اصلاحات» تولید نمی شود یا اگر تولید شود فورا با انکار و تکذیب آن گروه دیگر مواجه می شود، متوجه می شوم ظاهرا جامعه مدنی و حقوق بشر و مردم سالاری دینی و ... همه فریب هایی است برای کسب مجدد قدرت.
سریال نوشته های "خاتمی، بهتره یا بهتر نیست؟" ادامه دارد.
صبر داشته باشید ...
...................................................
پنگوئن نوشت 1: یک توضیح هم خدمت جناب «وفا» بدهم که در پست قبلی چنین کامنتی گذاشته بودند:
"khatami ba hame eshtebahash ba karoobi ghabele moghayese nist "
من شخصیت خاتمی و کروبی را اصلا در یک تراز نمی بینم که بخواهم با همدیگر مقایسه شان کنم. آنچه در این مطالب مورد نظر من هست، مقایسه توانایی «خاتمی رئیس جمهور» و «کروبی رئیس جمهور»، با علم به محدودیت های یک رئیس جمهور در نظام فعلی، می باشد و نه بیشتر.
پ.ن 2: مطلب من درباره جنبش دانشجویی که در اعتماد چاپ شده بود در روزآنلاین هم منعکس شد! اینم لینکش.

خاتمی، بهتره یا بهتر نیست؟ (بخش یکم)

خوب من تا به حال در اینجا، درباره موضوع شیرین «انتخابات» یا همان «خاتمی، بهتره یا بهتر نیست؟» چیزی ننوشته بودم. یعنی می خواستم بنویسم. خصوصا برای یافتن پاسخی برای سوالات فراوانی که در ذهنم وجود دارد. اما هر بار به علتی عقب افتاد که آخرین علت هم مربوط است به همان شتر (فیل) نامبارکی که بر مقابل در این خانه خرابکاری کرد.
یک راست برویم سر اصل موضوع؛ در اولین قدم با این سوالات مواجه هستیم: 1-انتخابات یا انتصابات؟ 2-تحریم یا شرکت؟ 3-چه کسی؟
1- به اعتقاد همه، چه آن ها که از نظام جمهوری اسلامی به عنوان نظامی دموکرات یاد می کنند و چه آن ها که عنوان دیکتاتور و فاشیست و هرچه بدتر از این هاست، را می چسبانند به آن، در این نظام چیزی به نام انتخابات برگزار می شود که با پدیده های همنامش در سایر نقاط دنیا تفاوت های زیادی دارد. به اعتقاد من هر چند این تفاوت ها انتخابات را به چیزی شبیه انتصابات به شدت شبیه کرده اند، اما کماکان با انتصابات تفاوت دارد و در صورت وجود اراده قوی ملی می توان در نتایج از پیش تعیین شده آن دست کاری کرد.
2- برای سوال دوم فقط کافی است به آنهایی که چهار سال پیش بر طبل تحریم می کوبیدند مراجعه کرد و همچنین نتایج را مشاهده کرد. سخن اضافه قطعا تکراری خواهد بود.
3- اما سوال مهم و حساس در این برهه انتخاب فردی است که بشود به او رای داد. تکلیف با اصولگرایان که کاملا مشخص است؛ از سابقه سیاسی آن ها گرفته تا میزان اهمیتی که برای حقوق بشر و اصول دموکراسی قائل هستند. موضوع مورد بحث درباره آن هایی است که اسم خود را گذاشته اند اصلاح طلب. فرق آن ها در آن است که حداقل در ظاهر خود را طرفدار حقوق بشر و از این جور چیزها نشان می دهند.
کسانی که تا امروز به طور عمده نامشان برای شرکت در انتخابات مطرح بوده سه تن بیشتر نیستند. نوری، کروبی و خاتمی. قضیه نوری که فکر کنم دیگر باید تمام شده فرض شود. البته ورود شخصیتی مثل او در انتخابات خیلی می توانست هیجانی باشد. اما هیجانی که در پس آن پتانسیلی برای تبدیل هیجان لحظه ای به یک جریان پایدار و مؤثر وجود نداشته باشد، همان بهتر که ایجاد نشود. کروبی هم که خیلی وقت است اعلام شرکت در انتخابات را کرده و مشغول انجام کارهای تبلیغاتی خودش هست. درباره کروبی به تدریج در ادامه این مطلب صحبت خواهد شد، اما بگم که همین اعلام شرکت در انتخابات بدون هیچ رودربایستی و تعارف، تا امروز یکی از امتیازات کروبی است.
اما درباره خاتمی. آنطور که از در و دیوار می شود فهمید، خاتمی خواهد آمد. البته نفس آمدن که مشکلی نیست. مسئله زمانی مهم می شود که او تا آخرین روز بماند و به نفع کسی (مثل کروبی یا دیگری) کنار نکشد.
خاتمی کسی است که حرف های زیبا می زند. حرف هایی که بسیاری از آن ها با سلیقه من جور در می آید. سابقه اش نشان داده، این حرف ها اعتقاد شخصی اش می باشد و از روی «صداقت» (عنصری که امروز تبدیل به فحش شده) است. و البته فرد دوست داشتنی هم می باشد.
اما خاتمی یک مشکل بزرگ دارد و آن هم سابقه هشت ساله ریاست جمهوری اش می باشد. همان تجربه ای که به ما نشان داد هر آدم خوبی به درد ریاست جمهوری نمی خورد. ناتوانی ها و عقب نشینی ها و فرصت سوزی هایی که خاتمی در دوره ریاست جمهوری اش به آن ها متهم شد به حدی بود تا در آخرین سال های دولتش نقاط مثبت کارنامه اش به کلی تحت تاثیر آن ها قرار بگیرد. فقط فردی مثل احمدی نژاد می توانست با عملکرد خودش اوضاع را چنان وحشتناک سازد که بازگشت به خاتمی تبدیل شود به آرزویی برای بسیاری. دقیقا موضوع همین احمدی نژاد هست که امروز بسیاری مجددا درباره گزینه خاتمی گمانه زنی می کنند. وضعیت اقتصادی افتضاح هست. تورمی که هر روز افزایش می یابد و قیمت هایی که روز به روز گران تر می شود. عدم ثبات در سرمایه گذاری. تازه طرح تحول اقتصادی هم در راه هست. دایره خط قرمز ها برای مردم (به غیر از رئیس جمهور و دوستانش) به حدی تنگ شده که نفس کشیدن مساوی است با بازداشت و توبیخ. فعالیت سیاسی و فرهنگی در دانشگاه ها عملا برای نهاد های دانشجویی غیر ممکن است. جنبش زنان به کلی سرکوب شده است. روزنامه ها به حدی دست به عصا راه می روند که عملا چیزی به نام عرصه اطلاع رسانی مکتوب وجود ندارد. روزگار به جایی رسیده است که صدا و سیما تبدیل می شود به جایی که فقط در آن جا می شود، حرف زد.
بستن طومار خدمات دولت نهم کار بیهوده ای است و تقریبا اکثریت از آن مطلعند. اما خداییش نباید بی انصافی کرد و از دو کار بزرگ دولت نهم به راحتی گذشت. یکی اجرای طرح سهمیه بندی بنزین که به بدترین شکل اجرا شد ولی آنقدر حرکت مهمی است که نباید از آن گذشت و دیگری شکستن تابوی برقراری دیالوگ با آمریکا، آن هم در بالاترین سطح و به طور مستقیم.
***
حالا این مقدمه را گفتم تا برسم به سوالم از آن هایی که سنگ خاتمی را بر سینه می زنند: "چرا برای آنکه احمدی نژاد دیگر رئیس جمهورمان نباشد، باید به خاتمی رای بدهیم؟"
تعدادی از پاسخ های احتمالی را همین جا می نویسم: «برای آنکه از این اوضاع نابسامان اقتصادی خلاص شویم، امکان نفس کشیدن در جامعه برایمان وجود داشته باشد، آمریکا به خود جرات ندهد تا با به رخ کشیدن قطعنامه های شورای امنیت از سایر کشورها بر علیه ایران امتیاز بگیرد، جلوی پسرفت کشور گرفته شود و به سوی دموکراسی گامی برداشته شود و ... »
خوب تمامی این گزاره های صحیح اما سوال اصلی من این است: "چرا برای وقوع این اتفاقات که همگی مبارک است، به جای خاتمی به کروبی رای ندهیم؟"
برخی پاسخ های احتمالی و جواب من به آن ها:
# پاسخ: سابقه کروبی در مجلس ششم نشان می دهد که او برای حقوق بشر در مقابل حکم حکومتی ارزشی قائل نیست.
جواب من: حرف شما صحیح. اما مگر خاتمی که برای حقوق بشر ارزش قائل هست، می تواند در برابر حکم حکومتی کاری انجام دهد. این یعنی آنکه در این حوزه تاثیر گذاری خاتمی و کروبی یکسان هست. با این تفاوت که کروبی ادعای حقوق بشر ندارد و به همین دلیل بر نیروی های فعال در این زمینه، مانند زمان خاتمی، فشار وارد نخواهد شد و شاهد تار و مار شدن مجدد آن ها نخواهیم بود. در ضمن سابقه کروبی نشان می دهد در جایی که بخواهد ایستادگی کند، بر خلاف خاتمی، قطعا این کار راخواهد کرد. قضیه لقمانیان و حمایتی که از نیروهای ملی-مذهبی در زندان کرد که یادتان هست.
# پاسخ: کروبی با عملکردش در این سه سال اخیر تا توانسته بر اصلاح طلبان پیشرو تاخته و بر ضد کلیت اصلاح طلبان کار کرده است.
جواب من: باز هم صحیح. اما مگر همین آقایون و خانومای جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب کم پشت سر کروبی صفحه گذاشته اند که از دامان او به آن ها پناه ببریم. اگر ملاک قضاوت پایداری در دوستی های پیشین باشد که هیچ کدام از طرفین قابل اعتماد نخواهند بود و هر دو فقط بلدند تمام مشکلات را به دیگری حواله بدهند.
# پاسخ: کروبی در انتخابات چهار سال پیش نشان داد، برای جمع آوری رای به عوام فریبی روی خواهد آورد.
جواب من: خوب دوستان مگر همین اصلاح طلبان طرفدار خاتمی از روزی که اسم خاتمی را مطرح کرده اند جز عوام فریبی کار دیگری انجام داده اند؟ در اینباره یه خورده جلو تر حسابی داد سخن سر خواهم داد!
# پاسخ: کروبی به آن حد پایگاه مردمی و رای لازم را ندارد که بتواند با آرای شخص احمدی نژاد و تقلب هایی که دولت او و شورای نگهبان به طور قطع در انتخابات خواهند کرد، رقابت کند.
جواب من: اگر من این مورد را قبول نداشتم، به طور قطع بدانید که هیچگاه حتی تصور رای به خاتمی را در سر نمی پروراندم!
***
ولی یک گزینه دیگر هم وجود دارد که این سوال و جواب ها را بی اثر خواهد کرد. گزینه ای که بسیاری مطرحش کرده اند و آن هم «خاتمی متفاوت» با آنچه که هشت سال بر مسند ریاست جمهوری نشسته بود، می باشد. در ظاهر خاتمی چنین تفاوتی را در برخورد هایش نشان می دهد. همان موضوع مشخص کردن معنی «اصلاحات» به تنهایی اعتراف به همین قضیه هست.
اما باز من یک سوال دارم: "فرضا خاتمی هم متفاوت شد و شد همان آدمی که پای خواسته هایش می ایستد، اما آیا اطرافیان خاتمی هم نسبت به چهار سال پیش تفاوت کرده اند؟"
مطمئنا دولت یک فرد نیست و تشکیل شده است از یک تیم. فرد نخست این تیم تاثیر زیادی روی دیگران دارد، اما قطعا دیگران هم روی فرد اول تاثیر دارند. این موضوع اطرافیان خاتمی آن چیزی است که دغدغه اصلی مرا تشکیل می دهد.
این مطلب خیلی طولانی شد، ولی قطعا در روزهای آینده و در بخش های بعدی «خاتمی، بهتره یا بهتر نیست؟»، به عمکرد اطرافیان آقای خاتمی «از اعضای بنیاد باران تا آن هایی که در جبهه مشارکت و خصوصا سازمان مجاهدین انقلاب، برای ورود خاتمی به عرصه انتخابات از هر کاری کوتاهی نمی کنند»، خواهم پرداخت.
فقط اندکی صبر ...

وبلاگ «پنگوئن 101» به آدرس جدید منتقل شد

# تغییر و تحولات مجدد: وبلاگ «پنگوئن 101» از آدرس قبلی که "فـ.ی.L.تـ.r" شده بود به این آدرس منتقل شد:

www.Pingo101.blogspot.com

# تفصیل ماجرا: خوب اگر روز گذشته به اینجا سری می زدید متوجه می شدید من برای حل مشکل "فـ.ی.L.تـ.r" این وبلاگ یک وبلاگ آینه ساخته بودم. اما بعد از راهنمایی سید یوسف منیری (از امامزادگان بلاگر!) راه انتقال وبلاگ در بلاگر-که بسیار هم آسان هست- را آموختم و و با توجه به توصیه های آقای خسروبیگی و مشکلاتی که وبلاگ آئینه داشت، پنگوئن 101 را از این آدرس به این آدرس منتقل و از "فـ.ی.L.تـ.r" خارج کردم. در ضمن برای آنکه آدرس قبلی همچنان حفظ شود این دفعه از آدرس قبلی یک آئینه برای این آدرس جدید ساختم! تا دوستانی که همچنان به آن آدرس رجوع می کنند راه این خانه جدید را گم نکنند!

# یک توصیه دوستانه به دوستان عزیزی که به این وبلاگ لطف دارند: همچنان همان توصیه پست قبل می باشد و توصیه می کنم از اشتراک فید در گوگل ریدر حتما استفاده کنید: (برای راهنمایی به پست قبل رجوع کنید)

http://feeds.feedburner.com/pngn-101

آن معدود خوانندگانی هم که از گذشته مشترک این وبلاگ بوده اند، در صورتی که از طریق یکی از دو حالت atom.xml یا rss.xml مشترک شده اند بایستی اشتراک خود را به آدرس فیدی که اینجا نوشته ام تغییر بدهند تا بتوانند مطالب وبلاگ در آدرس جدید (و حتی در صورت "فـ.ی.L.تـ.r" مجدد؛ آدرس های آینده) را دنبال کنند.

دوستانی هم که به «پنگوئن 101» لینک داده اند، لطفا زحمتی بکشند و آدرس وبلاگ جدید "پنگوئن 101" را به جای آدرس قبلی بگزارند.

# و همچنان یک سوال مهم : چطوری باید آدرس وبلاگ جدید را به آن هایی که پشت سد "فـ.ی.L.تـ.r" گیر کرده اند معرفی کنم؟

وبلاگ آئینه پنگوئن 101 ساخته شد

# اگر بخواهم اول آخرش را بگویم می شود این: «نسخه آئینه این وبلاگ به آدرس زیر برای استفاده کسانی که به علت چماقی به نام "فـ.ی.L.تـ.r"، امکان دسترسی به "پنگوئن 101" را ندارند، ایجاد شد:
http://pingo101.blogspot.com/

# یک توصیه دوستانه به دوستان عزیزی که به این وبلاگ لطف دارند: حتما مشترک فید (خوراک) این وبلاگ در یک فیدخوان مثل گوگل ریدر بشوید، این کار علاوه بر صرفه جویی در وقت باعث می شود در صورت "فـ.ی.L.تـ.r" شدن مجدد آدرس جدید (که احتمال آن کم نیست) ارتباط من با شما همچنان محفوظ باقی بماند (آموزش: فید چست؟ [+]/، گوگل ریدر چیست؟). اگر تا به حال با فید و فید خوان و گوگل ریدر هم کار نکرده اید بشتابید که فیض عظیمی را تا امروز از دست داده اید. کار با آن بسیار ساده است و فقط محتاج یک اکانت Gmail هستید. راستی برای دسترسی به فید این وبلاگ هم اگر بر روی آیکن نارنجی که در همین ستون سمت راست می بینید کلیک کنید، آن را خواهید یافت. و می ماند مشترک شدن فید در فیدخوان (برای راحتی کار می توانید بر روی آیکنی که در زیر همان آیکن نارنجی هم قرار دارد کلیک کنید). باشه اگر کلیک بر روی همان آیکن نارنجی هم سخت هست من برای شما خوراک "پنگوئن 101" را اینجا می گذارم:
http://feeds.feedburner.com/pngn-101
دوستانی هم که به این وبلاگ لینک داده اند، لطفا زحمتی بکشند و آدرس وبلاگ آینه "پنگوئن 101" را به جای آدرس اصلی وبلاگ بگزارند.

# خوب تفصیل ماجرا هم می شود این: همانطور که اطلاع دارید و البته برای دوستان عزیزی که از ایران به وبلاگ من سر می زدند مشخص است، تقریبا بیست روز پیش عمو"فـ.ی.L.تـ.r"باف اینجا را مورد لطف و عنایت ملوکانه خودشون قرار دادند. اول فکر کردم به خاطر توصیه حکیمانه دوست فیلسوفم می باشد که عموجان محترم به وبلاگ من هم سر زده اند. اما بعد از اصلاح آن جمله تاریخی، اوضاع بهتر که نشد هیچ، آن چهار تا ISP هم که تا آنروز اینجا را"فـ.ی.L.تـ.r" نکرده بودند دست به کار شدند. راه حل بعدی برقراری ارتباط مستقیم با عمو"فـ.ی.L.تـ.r"باف بود. اما بعد از پرس‌وجوهایی فهمیدم که برای برقراری ارتباط نه تنها باید اسامی هفت جدم را به ایشان بگویم که بایستی شماره شناسنامه ها و محل های تولد و البته کد ملی آن ها را هم همراه اصل و کپی شناسنامه فکس کنم به شماره ای که عموجان برای بیچارگانی مثل من معرفی کرده اند، تا اگر پسند خاطر مبارک شد، اندک بازنگری بر احوال این وبلاگ داشته باشند. خوب معلومه که با این اوضاع و احوال عطایش را بر لقایش ببخشم. قضیه وقتی جالبتر شد که فهمیدم آدرسی که من فقط برای تست و آزمایش باز کرده بودم و هیچ پستی در آن وجود نداشت! (یه جورایی نقش کاغذ چرک نویس را داشت برای مواقعی که می خواهم در قالب اینجا تغییراتی بدهم) و تنها اطلاعاتی که در آن موجود بود همین نام "پنگوئن 101" بود هم فیلتر شده! این یعنی اینکه مشکل آن پست کذایی و آن جمله طلایی نبوده و ظاهرا گیر عمو"فـ.ی.L.تـ.r"باف مربوط است به نام پنگوئن و عدد 101!
راه حل بعدی اثاث کشی بود. به این معنی که بار و بندیل را جمع کنم و بر سردرِ خانه جدیدی نام "پنگوئن 101" را بزنم. این کار هم یک مشکل اساسی داشت و آن انتقال آرشیو وبلاگ بود. برای حل این مشکل هر چقدر در اینترنت گشتم راه حلی که بتوان با اینترنت ذغالی که عمو"فـ.ی.L.تـ.r"باف لطف کرده اند و در اختیارمان گذاشته اند بر این مشکل فائق آمد را نیافتم. حتی بست نشینی در مقابل خانه امامزادگان بلاگر هم فایده نداشت و شفاعت این بزرگان هم برایم فایده ای نکرد!
این اوضاع ادامه داشت تا چند روز پیش که به طور اتفاقی در بالاترین به لینکی برخوردم که دستور ساخت وبلاگ آینه را برای وبلاگ هایی که فیلتر شده اند، آموزش می داد. و نتیجتا با کمک این راهنمای ارزشمند وبلاگ آینه این وبلاگ درست شد و شد آنچه که شد.

# اما حالا این وبلاگ آئینه چیست؟ من هم تا چند روز پیش اصلا این اسم به گوشم نخورده بود و خداییش به نظرم اصلا نام گذاری مناسبی هم نیست! به هر حال قضیه اینطوری است که با کمک گرفتن از خوراک ساخت "فیدبرنر" وبلاگ خود می توانید تعداد دلخواهی از پست های وبلاگتان را در یک وبلاگ دیگر به نمایش بگذارید (آموزش: فیدبرنر چیست؟). اطلاعات کامل در رابطه نحوه ساخت وبلاگ آینه را می توانید در وبلاگ "دستنوشته‌ها" بخوانید (این هم آدرس آئینه وبلاگ دستنوشته ها).
وبلاگ آئینه مشکلات مهمی دارد. از جمله کسانی که به وبلاگ آئینه سر می زنند نمی توانند کامنت بگذارند (البته طی عملیات ژانگولری میسر هست!) و یا اگر بخواهم به یکی از پست هایی که قبلا نوشته ام لینک بدهم بایستی به همبن وبلاگ که "فـ.ی.L.تـ.r" هست لینک داد. اما با وجود این مشکلات و مشکلات احتمالی که در آینده به آن بر خواهم خورد، تا الان بهترین راه حلی که برای پیچوندن عمو"فـ.ی.L.تـ.r"باف پیدا کرده ام همین است. البته همچنان دنبال راه حل بهتری می گردم. اگر راه بهتری سراغ داشتید لطفا بی نصیب نگزاریدم!

# یه سوال مهم : چه جوری باید آدرس وبلاگ آئینه را به آن هایی که پشت سد "فـ.ی.L.تـ.r" گیر کرده اند معرفی کنم؟

کادوی تولد + فتح فتح الفتوح

# جذاب ترین یا بهترین کادوی تولد؟ به هر حال خیلی تفاوت نداره، چرا که خبری که «آقا داداشه» بهم داد، خوشحال کننده ترین خبری بود که در روز تولدم شنیدم.
خبر جاپ اولین مطلب از من در یک نشریه سراسری. اولین مطلبم درباره سیزدهم آبان 58 است، روزی که از دوران کودکی همواره نامش احساس نوستالژیکی برایم دارد. جالب است مطلب در یازدهم آبان چاپ شده اما من سیزدهم آبان از چاپ آن با خبر شدم! یعنی دقیقا در روز تولدم …
راستی یک تشکر صمیمانه هم از نویسنده صمیمانه تر؛ محمد جواد روح.
اینم از لینک مقاله که در ویژه نامه «انتخابات آمریکا» روزنامه کارگزاران چاپ شد:
«سرنوشت آن ها که از دیوار گذشتند» (صفحه اول PDF) (صفحه دوم PDF)

# کردان هم رفت. بعد از شنیدن صحبت های کردان و نمایندگان در جلسه امروز مجلس فهمیدم چرا احمدی نژاد اینقدر بر روی مسئله کردان ایستادگی از خودش نشان داد. کلا باید کابینه دولت نهم را «کابینه رو» نام گذاری کرد. هر کس پر روتر حمایت رئیس جمهور از او بیشتر.
من فقط نطق بیژن نوباوه و اون یکی که اسمش هدایت داشت را شنیدم. فکر کنم حتی احمدی نژاد هم بعد از شنیدم حرف های نوباوه دیگه روش نمی کرد بیاد و از خودش دفاع کنه. اما جناب دکتر کردان روی احمدی نژاد را با آن دفاعی که از خودش کرد سفید نمود. به تاسی از ماجرا دانشگاه کلمبیا تیتر شماره بعد کیهان اینگونه پیش بینی می شود: «فتح فتح الفتوح؛ فتحی که از فتح فاو هم بزرگتر بود».
ملت چقدر از خود راضی و متوقع هستند!

متولد شدم ...

متولد شدم در سیزدهم آبان ماه n سال پیش.
گویا امروز سالروز ورود من به این دنیا بود.
همین ...

ادامه داستان فیل (شتر) نامبارک و «شاه قلی» های حرف گوش کن!

ظاهرا این قضیه «فـ-ی.L.ت.e.ر» شدن وبلاگ من از چیزی که فکرش را می کردم جدی تر باشه! تا دیروز بنا به گفته دوست محترم آقای خسروبیگی به گمانم قضیه مربوط به ترس «شاه قلی» و همچنین ضرب المثل «از هول دیگ افتاد تو دوری» می شد. از این قرار که عاملان ispها پیشدستی کرده اند و قبل از غضب «شاه» و صدور حکم از سوی نهاد مربوطه، حکم «فـ-ی.L.ت.e.ر» شدن این وبلاگ را خودسرانه صادر کرده اند و البته می شود و با برقراری ارتباط با ispها آن ها را از این اشتباه هولناک درآورد. «فـ-ی.L.ت.e.ر» نشدن این وبلاگ از سوی بعضی isp ها هم دلیل این احتمال بود.
اما دیروز و امروز وقتی متوجه شدم که بعضی از همان isp های تنبل که اینجا را «فـ-ی.L.ت.e.ر» نکرده بودند، دست به کار شده و باقی هموطنان ایران نشین را از خطر گمراهی نجات داده اند، مطمئن شدم که "بعله؛ حکم را «شاه» امضا کرده" و آن دسته از «شاه قلی»ها که زبل تر بوده و بهتر تکالیفشان را انجام می دادند؛ «زودتر» و آن ها که بازیگوش بوده و تنبل تر؛ «با کمی تاخیر» حکم شاه را اجرا کرده و شتر نامبارک «فـ-ی.L.ت.e.ر» را بر در خانه پنگوئن نشانده اند!
تنها فایده این کشف من هیچ نیست جز آن که تکلیف یکسره شد و می توان با قاطعیت گفت "در آینده ای بسیار نزدیک (حداکثر در حد یکی دو هفته)، دیگر از داخل ایران (جز آن اندک دارندگان انواع فیلترشکن‌ها) میهمانی به این خانه، داخل نخواهد شد". می ماند آب باریکه ای به نام فید و فید خوان هایی مانند گوگل ریدر و مشترک شدن در آنها تا خوراک این خانه بدون هیچ هزینه پستی و غیرپستی به درب منازل دوستان ارسال شود.
در ضمن فعلا مشغول تفکر درباب یافتن راه حل اساسی برای مقابله با این معضل هستم. نمی دانم شاید کار به مجلس ختم و ذکر فاتحه ای برای «مرحوم پنگوئن» بکشد. به هر حال؛ در میان عزیزان اگر کسی پیشنهادی دارد و یا راهنمایی می تواند بکند، لطفا به کمک «پنگوئن» بشتابد که سخت به یاری شما نیازمندیم!
...............................................
پنگوئن نوشت : من دیگه رسما دارم گیج می زنم. همین الان یکی از دوستان که از قضا اولین کسی بود که خبر «فـ-ی.L.ت.e.ر» شدن این وبلاگ را به من داد، در چت کوتاهی گفت که می تواند اینجا را باز کند بدون هیچ فیلترشکنی!!! یکی به من بگه این دور و برا چه خبره؟!
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.