"حتی روزی که به من از فاصله دو متری تيراندازی کردند، اين غريزهام بود که نجاتم داد . برای اين که بدون اراده وقتی قاتل قصد داشت تيرش را خالی کند، من کاری کردم که در بوکس به نام «رقص سايه» معروف است و در کمتر از يک ثانيه قبل از اينکه او قلب مرا نشانه کند، جا خالی دادم و گلوله به شانهام خورد. يک معجزه ، من همچنين به معجزات نيز معتقدم . وقتی که شما فکرش را میکنيد که من پنج بار مورد اصابت گلوله واقع شدهام؛ يک بار روی صورتم، يک بار در شانهام ، يک بار در سرم، دو تا در بدنم و آخرين گلوله که به واسطه گيرکردن ماشه از لوله تفنگ خارج نشد...من خودم را با اين خيال آرام کردهام که اين دردها دست تقدير بوده است. شما نمیتوانيد در مقابل سرنوشت بشوريد، وقتی که شما موريتی را برای تمامکردن داريد..."
این ها حرف های پنگوئن نیست. بلکم که جناب آقای شاه مخاوع حدودا 30، 40 سال پیش فرموده اند. اما مناسبتش را کسانی که برنامه امشب جناب آقای ناطق نوری را دیده باشند می فهمند. مخصوصا اگر به آخر های برنامه رسیده باشند، آن جا که حرف از مسجد ابوذر بود و ترور و 10 سانتیمتر این طرف و پنج سانتیمتر اون طرف تر و بیمارستان و در آخر "برای کاری مانده ام".
فقط همین. اگر احیانا برنامه امشب را ندیده اید، این جمله و کلا این جملات را حفظ کنید. حتما این روز ها یا در آینده نزدیک زیاد با این جور عبارات مواجه خواهید شد، همانطور که تا به حال زیاد مواجه شده ایم.
|