‏نمایش پست‌ها با برچسب نهضت نفت. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب نهضت نفت. نمایش همه پست‌ها

خیابان "دکتر محمد مصدق"

مدتی است بحث خیابان مصدق از جمله مباحث مطرح طرفداران و مخالفان آن مرحوم شده است. علت اصلی طرح مجدد آن هم بر می گردد به تلاش عده ای از اعضای شورای شهر تهران برای نام گذاری خیابانی در پایتخت به نام "دکتر محمد مصدق" و البته مخالفت اکثریت شورا با تلاش آنان. این اکثریت معتقدند نام دکتر مصدق "ویژگی های لازم" برای قرار گرفتن بر سر خیابانی در پایتخت ایران را ندارد!
همانطور که از دلیل بیان شده از سوی مخالفان عیان است، گفتگو درباره این که آیا نام دکتر مصدق لایق خیابان های تهران هست یا نام خالد اسلامبولی یا نمی دونم صدتا اسم دیگر (حالا به نمونه های ایرانی اش کاری نداریم!) هیچ فایده ای جز جدلی تکراری و گذرا و بی فایده ندارد.
اما آنچه که مدنظر من هست اصرار فراوان طرفداران (حداقل بخشی از طرفداران) دکتر مصدق است برای نام گرفتن خیابانی به نام آن بزرگمرد. مطمئنا اگر دوستان با شخصیت دکتر آشنایی کافی داشه باشند می دانند که ایشان هرگز راضی به قرارگرفتن نامش بر سر خیابانی در ایران نبوده اند. این جمله از دکتر مصدق است (البته نقل به مضمون) که "نمی خواهم نام من چه در هنگام حیاتم و چه در هنگامی که در این دنیا نیستم بر روی خیابانی قرار بگیرد". تا آنجا که ذهن من از مطالعه کتب مربوط به دکتر یاد دارد، مصدق دلیلی هم برای این خواسته اش می آورد که متاسفانه الان به طور دقیق حضور ذهن ندارم تا با آوردن سند این جمله از دکتر، به طرفداران ایشان صحت این جمله و محتوای دقیق آن را نشان دهم.
حالا با وجود این حقیقت علت اصرار دوستداران مصدق چیست؟ نمی دانم. شاید بخواهند یاد آن "بزرگمرد ملی" را زنده نگاه دارند و جایگاه والای او را نشان دهند. اما مگر امروز که نام هیچ خیابانی چه در پایتخت و چه در سایر شهرهای ایران یادآور او نیست، مصدق از یادها خارج شده است. آیا چون نام آیت الله کاشانی یا نواب صفوی یا حتی دکتر فاطمی که تقریبا در تمامی شهرهای ایران بر روی خیابان یا اتوبانی هست، باعث شده محبوبیت آنها در بین اقشار مردم از دکتر مصدق بیشتر باشد؟
می دانم مطمئنا مطرح کردن این بحث در جو فعلی جامعه ما طرفدار زیادی ندارد. همانطور که همیشه این گفته من در برابر دوستانی که با حرارت از مصدق دفاع می کنند و منتقد نبود خیابانی به نام او هستند، با عکس العمل خوبی مواجه نشده است! اما به نظر من دوستانی که علم حمایت از مصدق را برافراشته اند، نباید بر روی موضوعی که خود آن بزرگوار به آن رضایتی ندارد و این عدم رضایت راهم اعلام کرده است پای بفشارند.

باز خوانی نهضت ملی شدن صنعت نفت (2)«کشتار 23 تیر 1330»

در دومین مرحله از تصمیمی که برای بازخوانی حوادث و وقایع دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت گرفته بودم به کشتار 23 تیر 1330 و بررسی موضع حزب توده نسبت به جنبش ملی نفت و دولت مصدق می پردازم:

دولت محمد مصدق به طور رسمی کار خود را از روز 10 اردیبهشت ماه 1330 آغاز کرد. به طور طبیعی شروع کار این دولت با موافقت ها و مخالفت های فراوانی همراه بود و تصمیمات و اقدامات آن مورد بحث زیادی قرار می گرفت. حزب توده ایران که دارای گرایش ها مارکسیستی بوده و به عقیده اکثر متخصصان علم سیاست منظم ترین تشکل حزبی که ایران به خود دیده است را دارا بوده، از جمله مخالفان مهم دولت مصدق به شمار می رفت. البته باید ذکر کرد که مخالفت حزب توده با جریان ملی حاکم، تا تاریخ 30 تیر 1331 و قیام مشهور ملت و کفن پوشی آیت الله کاشانی برای بازگرداندن دکتر مصدق بر مسند امور ادامه داشت و از آن پس حزب توده تبدیل به یکی از طرفداران پروپاقرص نهضت شد. یکی از سوال های بی جواب نهضت نفت، چرایی رفتار متضاد حزب توده در مقابل دولت مصدق هست؟
به هر حال هیئت اجرایی حزب توده در آخرین ساعات 23 تیر 1330 یعنی حدودا دو ماه پس از روی کار آمدن دولت مصدق با صدور اعلامیه شدید الحن به طور صریح مخالفت خود را با دولت ملی و شخص مصدق اعلام کرده و با جمله معروف " دست مصدق تا مرفق به خون مبارزان انقلابي آلوده است" این اختلاف عمیق را برای آیندگان نمایان می سازند.
اما قضیه 23 تیر 1330 چه بود که این چنین بزرگان حزب توده را به واکنش واداشت؟ ماجرا از جایی شروع شد که "جمعيت ملي مبارزه با شركت هاي استعماري نفت در ايران" وابسته به حزب توده، مردم را براي بزرگداشت شوراي 23تير1325خوزستان به شركت در تظاهرات دعوت می کند. در دعوتنامه ای که برای تظاهرات منتشر شده بود با در نظر گرفتن حمله ي چاقو كشان در دفاع از حكومت ملي، به تجمع "دوچرخه سوران صلح دوست" كه از جانب جمعيت هواداران صلح وابسته به حزب توده در روز 14 تیر برگزار شده بود، قيد كرده بودند: "اگر بار ديگر چنين حمله اي تكرار شود، مشت محكم كارگران و جوانان دهان ياوه گويان را در هم خواهد شكست."
لحن دعوتنامه به خوبی آمادگی اعضای حزب توده برای درگیری احتمالی نشان می دهد اما از سوي ديگر شهرباني و ارتش که تحت نظر مستقيم دربار و شخص شاه بودند و همچنين چاقو كشان و عوامل دسته جات وابسته به دربار و انگليس هم خود را آماده اين روز كرده بودند.
از قضا، در روز 23 تير "اورل هريمن" نماينده ي مخصوص رئيس جمهور آمريكا براي ميانجيگري بين دولت ايران و شركت نفت جنوب وارد ايران مي گردد.صبح همين روز راديوي لندن خبر می دهد كه امروز بعدازظهر در تهران حوادث خونيني روي خواهد داد!
در بعد از ظهر 23 تیر تظاهر كنندگان پس از اجتماع در مدرسه فردوسي، حدود ساعت 6 شروع به حركت دسته جمعي می کنند و پس از گذشتن از سفارت انگليس خود را به ميدان بهارستان می رسانند.
در آن روز قريب به 20 هزار تن از اعضاي حزب توده و طرفداران آن در ميدان بهارستان اجتماع كردند و با پخش شعارهايي عليه انگليس و آمريكا با افراد حزب زحمتكشان دكتر بهايي كه آن ها نيز از پيش براي مقابله با افراد حزب توده بسيج شده بودند به زد و خورد پرداختند .مامورين انتظامي بدون هيچ مجوزي به سوي تظاهركنندگان آتش گشودند. طي اين حادثه حدود 20 تن كشته و دهها تن زخمي شدند.
کشتار 23 تیر بهانه ای می شود برای حساب کشی ها میان نیرو های سیاسی. در اولین واکنش ها به این کشتار روز بعد راديو لندن ضمن پخش خبر اين واقعه گفت: "فاجعه روز يكشنبه نشان داد كه مصدق حاكم و مسلط بر امور كشور نمي باشد و كمونيست ها در كمين هستند كه ايران را ببلعند و اگر انگلستان پاي خود را از ايران كنار بكشد ،كار ايران تمام است."
پس از چند روز از سوی کمیته بررسی حادثه 23 تیر پای فدائیان اسلام را هم به ماجرا باز می کند. این اطلاعیه از آن جهت در تاریخ دارای اهمیت می شود که موضع فدائیان اسلام را نسبت به دولت مصدق به خوبی نشان می دهد. در اطلاعیه کمیته اعلام شد؛ جمعیت فداییان اسلام هم جزو دستجاتی بودند که در این حادثه متهم به تلاش برای حمله به افراد حاضر در تظاهرات می باشد که البته با ممانعت آیت الله کاشانی از این عمل منصرف شده اند. اما فدائیان اسلام با صدور اطلاعیه ای بسیار تند این موضوع را به کل رد می کند. فدائیان اسلام در اعلامیه خود دولت مصدق را "ضد ملی" نامیده و پس از به کار بردن صفاتی مثل "ملت كش ،فاشيست،دروغگو و اطاعت از سياست استعاري آمريكا" برای دولت، به تکذیب این شایعه پرداختند. در ضمن آنها در این اعلامیه راه خود را از راه آیت الله کاشانی جدا اعلام کردند و کشتار 23 تیر را نیز به دکتر مصدق نسبت دادند.
دولت اما به طور رسمی اتهام دستور تیر اندازی را رد کرد و دکتر فاطمی از طرف دولت به انتقاد از شهربانی پرداخت و بخشنامه سرلشکر بقایی (که دستور برخورد با تجمعات را داده بود) در روز بیستم تیر ماه به ماموران را موجه این گونه وقایع دانست. البته دولت با قبول مسئولیت، تعداد کشته شدگان را 15 یا 16 نفر اعلام کرد.
اما از همه مهمتر موضع حزب توده نسبت به این واقعه می باشد. هیئت اجرایی حزب در آخرین ساعت های 23 تیر اعلامیه ای صادر می کند که نورالدین کیانوری از اعضای همان هیئت اجرایی بعدها در خاطراتش با بیان این مطلب که کشتار 23 تیر کار مصدق نبود و انگلیسی ها در قضیه دست داشتند از آن اعلامیه با عنوان "اعلامیه ننگین، واقعا ننگین" یاد می کند. اعلامیه که در آن مدعی شده بودند "دست مصدق تا مرفق به خون مبارزان انقلابي آلوده است".

57 سال پیش در چنین روزی (10اردیبهشت) مصدق نخست وزیر ایران شد

تصمیم گرفته ام از این به بعد در این وبلاگ فصلی را باز کنم برای مرور وقایع و حوادث جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران. به این شکل که در هر مناسبت و روزی بنا به شرایطش، واقعه ای که آن روز را در طی نهضت نفت شاخص نموده، به روایت بگذاریم. بیشتر تمرکز را بر روی حوادث داخل کشور قرار می دهم.
این کار مرور خوبی برای خود من خواهد بود و امیدوارم برای خوانندگان احتمالی آن هم، چنین باشد. در ضمن به نظرم اگر بتوان در طی این بازگویی ها، بحث و تبادل نظری بین دوستان ایجاد کرد که اصطلاحا “نورعلی نور” خواهد بود و قطعا نکات مفید زیادی برایمان در پی خواهد داشت.
به هر حال برای شروع کار از همین امروز که دهم اردیبهشت باشد شروع می کنم. پنجاه و هفت سال پیش در چنین روزی مصدق رسما نخست وزیر ایران شد ...

استارت پروژه به قدرت رسیدن مصدق را باید ترور رزم آرا دانست و سود جستن مصدق و یارانش از اوضاع نا به سامان مملکت (ایام تعیین جانشین رزم آرا) برای تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در مجلس و سپس در روز 29 اسفند 1329 در سنا. اما ماجرا زمانی جدی شد که حسین علاء در روز 5 اردبیبهشت 1330 از نخست وزیری استعفا داد. پس از این استعفا، پیشنهاد جمال امامی (نماینده شاخص مجلس وقت و یکی از نزدیکان انگلیس) به مصدق برای قبول پست نخست وزیری، مطرح می شود.
دکتر مصدق نماینده پر سابقه ای بود که در راس جبهه ملی قرار داشت. در مجلس های گذشته در خصوص نفت نطق های متعددی کرده بود از دادن امتیاز جدید نفت به شوروی جلوگیری کرده بود. ریاست کمیسیون نفت را بر عهده داشت و تلاش بسیاری برای ارائه و تصویب طرح ملی کردن صنعت نفت نموده بود. وجاهت ملی در او و مبارزاتش قابل ملاحظه بود. به خصوص نزدیکی آیت الله کاشانی به وی، جنبه مذهبی هم به او می داد.
مصدق سابق بر این و در مجلس چهاردهم با چنین پیشنهادی (قبول نخست وزیری) رو به رو شده بود. ولی آن را نپذیرفته بود. همان واقعه باعث شد که جمال امامی به خیال تکرار دوباره آن به مصدق این پیشنهاد را بدهد. این کار برای انگلیس چند فایده داشت. اول آنکه آن ها می توانستند ادعا کنند مصدق که با آن شدت و حدت بر طبل ملی کردن صنعت نفت می کوبد، خود حاضر نیست مسئولیت خلع ید و مشکلات ناشی از آن را به گردن گیرد. دوم آنکه با کنار کشیدن مصدق دیگر بهانه ای باقی نمی ماند و سید ضیاء الدین طباطبایی (یا یکی از نیروهای متمایل به انگلیس) می تواند بدون دردسر وارد معرکه شود. و سوم آنکه با تخریب چهره ملی مصدق، جناح طرفدار ملی کردن نفت رهبر و عنصر اصلی خود را از دست می دهند و در نتیجه موضوع ملی کردن صنعت نفت به فراموشی سپرده خواهد شد.
اما مصدق با برخوردی آگاهانه و هوشمندانه، قبول نخست وزیری را منوط به تصویب قانون "اجرایِ ملی شدن صنعت نفت" نمود. در آن شرایط بحرانی و پیش قدم شدن جمال امامی، این شرط قابل مخالفت نبود. چند ساعت بعد، از صد نماینده حاضر در مجلس 79 تن به نخست وزیری دکتر مصدق رای تمایل دادند. و لایحه مزبور هم بر اثر پافشاری مصدق در همان روز (7/2/1330) در مجلس تصویب شد و دو روز بعد در سنا هم به تصویب رسید. بر طبق لایحه مصوب می بایست هیاتی از سنا و شورا به خلع ید از شرکت نفت بپردازند و اساسنامه شرکت ملی نفت را تنظیم کنند و از خریداران نفت به طور عادلانه دعوت نمایند.
محمدرضا شاه به هیچ وجه با نخست وزیری مصدق موافق نبود، او در کتاب خود اعتراف کرده است که به علت فشار افکار عمومی به زمامداری مصدق تن داده است.
دکتر مصدق دهم اردیبهشت 1330(فردای روزی که مجلس سنا قانون اجرایی ملی شدن صنعت نفت را تصویب کرد) به نخست وزیری رسید. و در روز دوازدهم اردیبهشت اعضای کابینه او با 99 رای موافق و 3 ممتنع کار خود را آغاز کردند.
مصدق برنامه دولت خود را فقط حول "دو محور" اعلام کرد: 1- اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور طبق قانون اجرای اصل ملی شدن صنعت نفت مصوب 9 اردیبهشت 1330 و تخصیص عواید حاصله از آن جهت تقویت بنیه اقتصادی کشور و ایجاد موجبات آسایش و رفاه عمومی. 2- اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداری ها.
احزاب فعال در زمان قدرت گرفتن مصدق که بعدها در سرنوشت دولت او نقش موثری را بازی کردند، یکی "حزب توده" بود که در مهر 1320 تشکیل شده بود و از متشکل ترین و قویترین احزابی بوده است که ایران به خود دیده و البته حزبی است وابسته به شوروی. دیگری "حزب ایران" که آن هم چند سالی بعد از شهریور 20 تشکیل شد و بارها با حزب توده و قوام السلطنه ائتلاف کرد. حزب مهم دیگر "حزب زحمتکشان" است که در ماه اول حکومت دکتر مصدق تشکیل شد و بعدها نقش های زیادی را در نهضت نفت بازی کرد.
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.