درباره سهمیه بندی جنسیتی

زمانی که سهمیه بندی جنسیتی برای ورود به دانشگاه ها تصویب شد، پیش بینی می کردم سر و صدای زیادی در فضای مجازی به پا شه. اما ظاهرا پیش بینی من غلط بود و یا اینکه کمتر شدن ارتباط من با اینترنت علتی شد تا متوجه اعتراضات و سر و صداها نشوم. به هر حال، نوشته اخیر پرستو در وبلاگش باعث شد، تا من هم سوالاتی رو که در این باب توی ذهنم نقش بسته اینجا بنویسم.
خوب مسلما اولین عکس العمل در قبال قانونی که باعث تقسیم بندی جنسیتی در جامعه و ایجاد محدودیت برای جنسیت خاصی بشه کاملا قابل پیشبینیه. من هم مستثنا نیستم اما وقتی کمی پیش خودم دو دوتا کردم تا حدی نظرم تعدیل شد یا حداقل دیگه با قاطعیت نمی تونم مخالفتمو ابراز کنم.
اول از "اتفاقِ طبیعی" که پرستو نوشته شروع می کنم. نمی دونم تا به حال در قضیه کنکور به جفایی که در حق پسرها می شود دقت کرده اید. منظورم مسئله سربازیه. من با پرستو در این قسمت کاملا مخالفم. اصلا این روالی که در پیشه "طبیعی" نیست. بر خلاف دخترها که با فراغ بال می توانند چند سالی را پشت دیوار کنکور سر کنند تا به دانشگاه راه یابند نیمی از پسر ها یکسال و نیم خوش اقبالشان دو سال فرصت شرکت در کنکور را دارند. متاسفانه آمار دقیق و قابل اعتنایی در دست نیست تا حساب کنیم چند درصد دختران با استفاده از این فرصت طولانی می توانند خود را به دانشگاه برسانند و جمعیت 70 درصدی رو تشکیل بدهند، فرصتی که پسرها از آن محرومند.
این یک جور تبعیض هست! به قول "کاوه لاجوردی" تبعیض معکوس! از هشتاد سال پیش تا همین امروز و احتمالا تا سال های بعد این تبعیض پابرجا خواهد بود و البته به علل خاص فرهنگی، اعتراض هیچ کس هم بلند نخواهد نشد.
اما معضل مهم تر، مسئله سرپرستی خانواده و اشتغال پس از دانشگاه است. ما در آرمانشهر زندگی نمی کنیم. آمار به ما می گوید سهم زنان شاغل، عدد 13 از هر صد نفر است (البته تا آنجا که ذهن من یاری می کند تا پارسال این عدد بود و سالها هم از جای خود تکان نخورده بود، مطمئنا آمار جدید در این مورد تغییر چندانی نکرده). اگر روزی مطالعه ای روی فارغ التحصیلان مونث دانشگاهها صورت بگیرد، فکر می کنید چند درصد آن ها به بازار کار می پیوندند؟ تازه باید دید چند درصد آن ها به شغلشان به عنوان محل درآمدی که چند نفر را تامین کند، نگاه می کنند.
چه خوب چه بد، در جامعه فعلی ما این پسران هستند که سرپرست خانواده محسوب می شوند. این پسرها هستند که تحت هر شرایطی بایستی شغلی را بیابند تا علاوه بر خود، زندگی دیگری را هم تامین کند. در جامعه ما اکثر دختران (شامل دختر های تحصیل کرده نسل جدید) اصلا علاقه ای برای ایفای نقش سرپرست خانواده چه مفردا چه مشترکا از خود بروز نمی دهند و به شغل فقط به عنوان راهی برای ایجاد تنوع در زندگی نگاه می کنند!
فارغ التحصیلان مونث دانشگاه های ما در این سالها نشان داده اند که اکثرا پس از اتمام دانشگاه، علم و دانشی را که جسته اند را در گوشه ای می گذارند و از آن برای ورود به چرخه اقتصادی کشور استفاده نمی کنند.
این پدیده خود معضل بزرگی در راه از بین بردن تبعیض های جنسیتی موجود درجامعه است. اما به هر حال پدیده ای است که هست و اگر بخواهیم دست روی دست بگذاریم، این روند پیش رو علاوه بر معضل تاریخی "جنس دوم"، مشکلات فراوان و حل ناشدنی دیگری را وارد جامعه می کند.
از نظر من درشرایط فعلی، سهمیه بندی جنسی (به صورت محدود) فی نفسه نمی تواند امری ناپسند باشد. البته دولت هم برای انجام این کار مسائلی مثل ازدواج رو مطرح کرده که حقیقتا برای جامعه ما تبدیل به معضلی شده. هیچ بعید نیست دولت با اعمال این سهمیه بندی قصد کوتاه کردن دست زنان از عرصه اجتماعی را داشته باشد. اما اگر حقیقتا دنبال چنین هدفی است؛ همان قدر در اشتباه است که طرفداران حقوق زنان فکر می کردند اگر زنان تحصیلات عالیه داشته باشند، خود به خود وارد بازار کار می شوند!
حالا با این تفاسیر باید در "نامه دستی" که برای شخص وزیر می نویسیم به چه چیزی اعتراض و از چه کسی گلایه کنیم؟
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.