خاتمی، بهتره یا بهتر نیست؟ (بخش یکم)

خوب من تا به حال در اینجا، درباره موضوع شیرین «انتخابات» یا همان «خاتمی، بهتره یا بهتر نیست؟» چیزی ننوشته بودم. یعنی می خواستم بنویسم. خصوصا برای یافتن پاسخی برای سوالات فراوانی که در ذهنم وجود دارد. اما هر بار به علتی عقب افتاد که آخرین علت هم مربوط است به همان شتر (فیل) نامبارکی که بر مقابل در این خانه خرابکاری کرد.
یک راست برویم سر اصل موضوع؛ در اولین قدم با این سوالات مواجه هستیم: 1-انتخابات یا انتصابات؟ 2-تحریم یا شرکت؟ 3-چه کسی؟
1- به اعتقاد همه، چه آن ها که از نظام جمهوری اسلامی به عنوان نظامی دموکرات یاد می کنند و چه آن ها که عنوان دیکتاتور و فاشیست و هرچه بدتر از این هاست، را می چسبانند به آن، در این نظام چیزی به نام انتخابات برگزار می شود که با پدیده های همنامش در سایر نقاط دنیا تفاوت های زیادی دارد. به اعتقاد من هر چند این تفاوت ها انتخابات را به چیزی شبیه انتصابات به شدت شبیه کرده اند، اما کماکان با انتصابات تفاوت دارد و در صورت وجود اراده قوی ملی می توان در نتایج از پیش تعیین شده آن دست کاری کرد.
2- برای سوال دوم فقط کافی است به آنهایی که چهار سال پیش بر طبل تحریم می کوبیدند مراجعه کرد و همچنین نتایج را مشاهده کرد. سخن اضافه قطعا تکراری خواهد بود.
3- اما سوال مهم و حساس در این برهه انتخاب فردی است که بشود به او رای داد. تکلیف با اصولگرایان که کاملا مشخص است؛ از سابقه سیاسی آن ها گرفته تا میزان اهمیتی که برای حقوق بشر و اصول دموکراسی قائل هستند. موضوع مورد بحث درباره آن هایی است که اسم خود را گذاشته اند اصلاح طلب. فرق آن ها در آن است که حداقل در ظاهر خود را طرفدار حقوق بشر و از این جور چیزها نشان می دهند.
کسانی که تا امروز به طور عمده نامشان برای شرکت در انتخابات مطرح بوده سه تن بیشتر نیستند. نوری، کروبی و خاتمی. قضیه نوری که فکر کنم دیگر باید تمام شده فرض شود. البته ورود شخصیتی مثل او در انتخابات خیلی می توانست هیجانی باشد. اما هیجانی که در پس آن پتانسیلی برای تبدیل هیجان لحظه ای به یک جریان پایدار و مؤثر وجود نداشته باشد، همان بهتر که ایجاد نشود. کروبی هم که خیلی وقت است اعلام شرکت در انتخابات را کرده و مشغول انجام کارهای تبلیغاتی خودش هست. درباره کروبی به تدریج در ادامه این مطلب صحبت خواهد شد، اما بگم که همین اعلام شرکت در انتخابات بدون هیچ رودربایستی و تعارف، تا امروز یکی از امتیازات کروبی است.
اما درباره خاتمی. آنطور که از در و دیوار می شود فهمید، خاتمی خواهد آمد. البته نفس آمدن که مشکلی نیست. مسئله زمانی مهم می شود که او تا آخرین روز بماند و به نفع کسی (مثل کروبی یا دیگری) کنار نکشد.
خاتمی کسی است که حرف های زیبا می زند. حرف هایی که بسیاری از آن ها با سلیقه من جور در می آید. سابقه اش نشان داده، این حرف ها اعتقاد شخصی اش می باشد و از روی «صداقت» (عنصری که امروز تبدیل به فحش شده) است. و البته فرد دوست داشتنی هم می باشد.
اما خاتمی یک مشکل بزرگ دارد و آن هم سابقه هشت ساله ریاست جمهوری اش می باشد. همان تجربه ای که به ما نشان داد هر آدم خوبی به درد ریاست جمهوری نمی خورد. ناتوانی ها و عقب نشینی ها و فرصت سوزی هایی که خاتمی در دوره ریاست جمهوری اش به آن ها متهم شد به حدی بود تا در آخرین سال های دولتش نقاط مثبت کارنامه اش به کلی تحت تاثیر آن ها قرار بگیرد. فقط فردی مثل احمدی نژاد می توانست با عملکرد خودش اوضاع را چنان وحشتناک سازد که بازگشت به خاتمی تبدیل شود به آرزویی برای بسیاری. دقیقا موضوع همین احمدی نژاد هست که امروز بسیاری مجددا درباره گزینه خاتمی گمانه زنی می کنند. وضعیت اقتصادی افتضاح هست. تورمی که هر روز افزایش می یابد و قیمت هایی که روز به روز گران تر می شود. عدم ثبات در سرمایه گذاری. تازه طرح تحول اقتصادی هم در راه هست. دایره خط قرمز ها برای مردم (به غیر از رئیس جمهور و دوستانش) به حدی تنگ شده که نفس کشیدن مساوی است با بازداشت و توبیخ. فعالیت سیاسی و فرهنگی در دانشگاه ها عملا برای نهاد های دانشجویی غیر ممکن است. جنبش زنان به کلی سرکوب شده است. روزنامه ها به حدی دست به عصا راه می روند که عملا چیزی به نام عرصه اطلاع رسانی مکتوب وجود ندارد. روزگار به جایی رسیده است که صدا و سیما تبدیل می شود به جایی که فقط در آن جا می شود، حرف زد.
بستن طومار خدمات دولت نهم کار بیهوده ای است و تقریبا اکثریت از آن مطلعند. اما خداییش نباید بی انصافی کرد و از دو کار بزرگ دولت نهم به راحتی گذشت. یکی اجرای طرح سهمیه بندی بنزین که به بدترین شکل اجرا شد ولی آنقدر حرکت مهمی است که نباید از آن گذشت و دیگری شکستن تابوی برقراری دیالوگ با آمریکا، آن هم در بالاترین سطح و به طور مستقیم.
***
حالا این مقدمه را گفتم تا برسم به سوالم از آن هایی که سنگ خاتمی را بر سینه می زنند: "چرا برای آنکه احمدی نژاد دیگر رئیس جمهورمان نباشد، باید به خاتمی رای بدهیم؟"
تعدادی از پاسخ های احتمالی را همین جا می نویسم: «برای آنکه از این اوضاع نابسامان اقتصادی خلاص شویم، امکان نفس کشیدن در جامعه برایمان وجود داشته باشد، آمریکا به خود جرات ندهد تا با به رخ کشیدن قطعنامه های شورای امنیت از سایر کشورها بر علیه ایران امتیاز بگیرد، جلوی پسرفت کشور گرفته شود و به سوی دموکراسی گامی برداشته شود و ... »
خوب تمامی این گزاره های صحیح اما سوال اصلی من این است: "چرا برای وقوع این اتفاقات که همگی مبارک است، به جای خاتمی به کروبی رای ندهیم؟"
برخی پاسخ های احتمالی و جواب من به آن ها:
# پاسخ: سابقه کروبی در مجلس ششم نشان می دهد که او برای حقوق بشر در مقابل حکم حکومتی ارزشی قائل نیست.
جواب من: حرف شما صحیح. اما مگر خاتمی که برای حقوق بشر ارزش قائل هست، می تواند در برابر حکم حکومتی کاری انجام دهد. این یعنی آنکه در این حوزه تاثیر گذاری خاتمی و کروبی یکسان هست. با این تفاوت که کروبی ادعای حقوق بشر ندارد و به همین دلیل بر نیروی های فعال در این زمینه، مانند زمان خاتمی، فشار وارد نخواهد شد و شاهد تار و مار شدن مجدد آن ها نخواهیم بود. در ضمن سابقه کروبی نشان می دهد در جایی که بخواهد ایستادگی کند، بر خلاف خاتمی، قطعا این کار راخواهد کرد. قضیه لقمانیان و حمایتی که از نیروهای ملی-مذهبی در زندان کرد که یادتان هست.
# پاسخ: کروبی با عملکردش در این سه سال اخیر تا توانسته بر اصلاح طلبان پیشرو تاخته و بر ضد کلیت اصلاح طلبان کار کرده است.
جواب من: باز هم صحیح. اما مگر همین آقایون و خانومای جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب کم پشت سر کروبی صفحه گذاشته اند که از دامان او به آن ها پناه ببریم. اگر ملاک قضاوت پایداری در دوستی های پیشین باشد که هیچ کدام از طرفین قابل اعتماد نخواهند بود و هر دو فقط بلدند تمام مشکلات را به دیگری حواله بدهند.
# پاسخ: کروبی در انتخابات چهار سال پیش نشان داد، برای جمع آوری رای به عوام فریبی روی خواهد آورد.
جواب من: خوب دوستان مگر همین اصلاح طلبان طرفدار خاتمی از روزی که اسم خاتمی را مطرح کرده اند جز عوام فریبی کار دیگری انجام داده اند؟ در اینباره یه خورده جلو تر حسابی داد سخن سر خواهم داد!
# پاسخ: کروبی به آن حد پایگاه مردمی و رای لازم را ندارد که بتواند با آرای شخص احمدی نژاد و تقلب هایی که دولت او و شورای نگهبان به طور قطع در انتخابات خواهند کرد، رقابت کند.
جواب من: اگر من این مورد را قبول نداشتم، به طور قطع بدانید که هیچگاه حتی تصور رای به خاتمی را در سر نمی پروراندم!
***
ولی یک گزینه دیگر هم وجود دارد که این سوال و جواب ها را بی اثر خواهد کرد. گزینه ای که بسیاری مطرحش کرده اند و آن هم «خاتمی متفاوت» با آنچه که هشت سال بر مسند ریاست جمهوری نشسته بود، می باشد. در ظاهر خاتمی چنین تفاوتی را در برخورد هایش نشان می دهد. همان موضوع مشخص کردن معنی «اصلاحات» به تنهایی اعتراف به همین قضیه هست.
اما باز من یک سوال دارم: "فرضا خاتمی هم متفاوت شد و شد همان آدمی که پای خواسته هایش می ایستد، اما آیا اطرافیان خاتمی هم نسبت به چهار سال پیش تفاوت کرده اند؟"
مطمئنا دولت یک فرد نیست و تشکیل شده است از یک تیم. فرد نخست این تیم تاثیر زیادی روی دیگران دارد، اما قطعا دیگران هم روی فرد اول تاثیر دارند. این موضوع اطرافیان خاتمی آن چیزی است که دغدغه اصلی مرا تشکیل می دهد.
این مطلب خیلی طولانی شد، ولی قطعا در روزهای آینده و در بخش های بعدی «خاتمی، بهتره یا بهتر نیست؟»، به عمکرد اطرافیان آقای خاتمی «از اعضای بنیاد باران تا آن هایی که در جبهه مشارکت و خصوصا سازمان مجاهدین انقلاب، برای ورود خاتمی به عرصه انتخابات از هر کاری کوتاهی نمی کنند»، خواهم پرداخت.
فقط اندکی صبر ...
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.