هر گردی که گردو نیست

هر گردی که گردو نیست
در هفته های پیش خبری رو خواندم که حسابی شوکه شدم. خبر تایید نشده صدور حکم اعدام آیت الله سید محمد حسین کاظمینی بروجردی. حالا امروز با خبر دیگری مواجه شده ام. مثل اینکه دادگاه این آقا فردا می خواهد برگزار شود و اگر این خبر درست باشد خبر قبلی را نقض می کند. دیشب هم بعد از یک ترک عادت چند ماهه، اخبار بیست و سی را دیدم. آن جا هم با نشان دادن تصویر شطرنجی شده حاج آقا و بدون ذکر نام ایشون و گفتن اینکه گزارشی در آینده نزدیک از بیست و سی درباره مدعیان دروغین ارتباط با امام زمان که مشغول ترویج خرافات و کفر و قس علی هذه هستند، پخش خواهد شد.
تقریبا دو سال از اولین آشنایی من با این نام "کاظمینی بروجردی" می گذرد. روزی که به خانه یکی از اقوام رفته بودم و خیلی اتفاقی پوستری با طراحی افتضاح شامل تعدادی عکس از سالن ورزشی کاملا پر، جملات متعدد دعا در گوشه و کنار و البته ذکر سلسله مراتب نیاکانی که به یکی از امامان می رسید (اطلاعات دقیقش درست یادم نیست). در وسط پوستر هم عکس بزرگی که کاملا در بین انبوه اطلاعات نا متوازن پیرامونش مشخص بود از آخوندی پنجاه شصت ساله به نام کاظمینی بروجردی وجود داشت. وقتی درباره او پرسیدم فهمیدم که در سفری که این آشنای ما به تهران داشته، یکی از دوستانشون این پوستر را به همراه یک سی دی به آن ها می دهد و ادعا می کند که این حاج آقا کارش خیلی درست است، مثلا مریض ها را شفا می دهد.
کنجکاوی باعث شد تا محتویات سی دی را ببینم. فیلمی بود از مراسمی در سالن ورزشی به نام توحید (شایدم وحدت) در تهران که غلغله از جمعیت بود. حتی خارج از سالن را هم نشان می داد که چیزی در حدود 700 نفر پشت درهای بسته سالن مانده بودند. روحانی چهار شانه با ظاهری مرتب و صوتی نه چندان دلچسب که طبق ادعای محتویات پوستر نیاکانش در بروجرد دارای حسن شهرتی می باشند و معجزاتشان در بین مردم محلی زبانزد است و مخصوصا (اگر اشتباه نکنم) پدر بزرگ ایشون که مدفنش تبدیل به زیارتگاهی برای محلیان شده است، آماده سخنرانی برای انبوه جمعیت واقعا مشتاق بود. سخنرانی بعد از معذرت خواهی به دلیل تاخیر در شروع برنامه و تشکر و از این حرفا حدود نیم ساعتی به صحبت کردن درباره این که اسلام خوبه، اماما خوبن، خدا خوبه، امام زمان بیا مارا از دست مفاسد جامعه نجات بده و ... که همه آخوندا بلدن بگن گذشت. تا رسید به قسمت اصلی ماجرا، حدودا یک ساعت تا یک ساعت و نیم فقط خواندن دعاهای مختلف به زبان عربی بود با حالات عرفانی خواننده، به همراه صدای گریه و زاری و غش و ضعف و پیرهن پاره کردن و از این دست کارها از سوی جمعیت. واسه این که بهتر بفهمید، یه چیزی بود تو مایه های جلسات عمومی انرژی درمانی این آقای دکتر معروف انرژی درمانی که اسمش یادم نیست.
لابد در آن مراسم جمع کثیری به خواسته هاشون رسیده بودن و تعدادی هم شفا یافته بودند که آشنای آشنای ما به عنوان یک حاضر در مراسم به تبلیغ آقای کاظمینی بروجردی برای آشنای ما پرداخته بود.
پیارسال گذشت و رسید به پارسال و در اوج مناقشات هسته ای بود که دوباره به طور اتفاقی در اینترنت دیدم این آقای کاظمینی بروجردی به کوفی عنان و خاویر سولانا نامه نوشته و از سختی هایی که حکومت برایش ایجاد کرده شکایت دارد. بعدش هم که ماجراهای دستگیری ایشون و مقاومت طرفداران و مریدان ایشون که از جان برای حفظ مرادشان مایه گذاشتند (دقیقا مثل ماجراهایی که دراویش گنابادی داشتند و دارند) و خلاصه از بقیه ماجرا تقریبا تمام وب گرد ها خبر دارند. یک چیز جالب هم برای من، که این حاج آقا در تمام نامه هایش به آن اشاره داشته است، همین مراسمی بود که دیده ام و با افتخار از جمع کردن بیش از 2 هزار نفر در یک سالن کوچک و بدون امکانات گفته است. (فکر کنم تنها مراسمی در این ابعاد که از سوی ایشون برگزار شده همان مراسم سالن توحید چهار پنج سال پیش بوده است)
طبق ادعای آقای بروجردی مشکل حکومت با ایشون اینه که ولایت فقیه تعریف شده توسط نظام در تعالیمشان جایی نداره (تا آن جایی هم که من یادم است در آن مجلس بر خلاف اکثر منابر دعایی به جان عناصر نظام نشد) و به دلیل آن که حاج آقا طرفدار هم زیاد دارند پس حکومت مانع فعالیت هایشان می شود و حاج آقا به اتفاق مریدانشان هم کوتاه نمی آیند و کار به جاهای باریک کشیده شده است.
شخصا این سید را بیش از آن چه که نوشتم نمی شناسم، اما طبق این اطلاعات محدودی که طی ماجراهای پارسال و البته در آن سی دی مذکور دستگیرم شد، علی رغم احترامی که برای ایشان قائلم، با نگاهشان به اسلام و امام زمان موافق که نیستم هیچ با شیوه ای که تلاش دارند در جامعه حاکم سازند مخالف هم هستم و بیشتر مطرح شدن ایشان را بر اساس کار روی عواطف عوام می دانم تا داشتن یک اندیشه خاص. همان طور که شلوغ بازی های سال قبل را هم به نظر من تلاشی تبلیغاتی بود از سوی حاج آقا برای گرفتن ماهی از آب گل آلودی که به خاطر پرونده هسته ایی در روابط بین الملل ایران به وجود آمده بود که البته به لطف اقدام طبق معمول نسنجیده و سرکوبگرایانه دولت ایران تا حدود زیادی هم موفق بود.
ما آیت الله های زیادی را داشته و داریم که بر اساس مستندات و از روی منطق با تعریف فعلی ولایت فقیه که در نظام جمهوری اسلامی حاکم است موافق نیستند. که اکثر آن ها هم بنابر دلایل خاص خودشان از بیان علنی این موضوع اجتناب ورزیده اند. اما معدودی هم بوده اند که علنا آن را مطرح کرده اند. یکی از این علما آیت الله شیخ حسن قمی بود که در همین روزهای اخیر عمر طولانی اش پایان پذیرفت. مرجعی انقلابی که از همان روزهای اول انقلاب با موضوعی که آن را انحراف در مسیر انقلاب می دید به مخالفت برخاست و به خاطر رد کردن نظریه ولایت فقیه متحمل زندان و نحمل سی ساله حصر خانگی شد. همان گونه که آیت الله منتظری که از قضای روزگار آیت الله قمی اصلا رابطه دوستانه ای با او نداشت تقریبا پانزده سال بعد و به همان دلیل به همان شیوه زندگی ادامه می دهد. (خداوند روح آیت الله قمی را قرین رحمت خویش قرار دهد).
نمی دونم این مطلب بلند را چه جوری به پایان ببرم. فقط می تونم بگم که مواظب باشیم برای نشان دادن صحت اعتقاداتمان به هر کس که فقط صدای بلندی دارد اعتماد نکنیم. صرف ظلم حکومت به فردی نشان دهنده حقانیت ادعاهای او نیست. همانطور که غلط بودن افکار فردی هم نباید باعث شود تا در مقابل ظلمی که به او می شود بی تفاوت باشیم.
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.