مقایسه احمدی نژاد و مصدق(2)

مقایسه احمدی نژاد و مصدق(2)
چقدر شباهت اما...

اما در مورد خود من، حقیقت امر این است که نسبت به دکتر مصدق از بچگی علاقه خاصی در من وجود داشت و علاقه به تاریخ هم باعث شده تا حداقل اطلاعاتی در مورد ماجرای نفت و دکتر مصدق و مسائل پیرامون آن داشته باشم. همیشه به دکتر مصدق افتخار می کردم، هر وقت می خواستم در تجلیل از او صحبت کنم از حمایت مردمی که در پشت سر داشت و حرف های عدالت طلبانه و صحبت های دلنشینش با مردم می گفتم حتما به استقبالی که در قاهره از او شد اشاره می کردم. و تاکید می کردم او بود که از قدرت های جهانی نترسید و حق ملت واقعا ستم کشیده را از چنگال آن ها در آورد.
اما احمدی نژاد هم در کشور های عربی محبوب است یا بهتره بگم در بین مردم کشورهای جهان سومی که از زورگویی قدرت ها خسته شده اند (حالا قصد ندارم مثلا بگم اون چند درصد محبوبیت داشته و این چند درصد). با ادبیاتی متفاوت از مصدق حرف های قشنگی برای مردم فقیر و محروم جامعه می زند. در قضیه هسته ای حمایت کثیری از مردم جامعه را دارد. در حرف هایش از عدالت می گوید و در برابر قدرت های جهانی ایستادگی می کند. و احمدی نژاد کسی است که می خواهد حق ملت مظلوم را از مستکبران بگیرد.
این همه شباهت بین دو نفر که این یکی که الان زنده است، اساسا تا اسم اون یکی می آید فورا در مُسلم بودنش شک می کند. تا جایی که توانسته در بازگویی تاریخ نهصت نفت نقش او را کم رنگ کرده و نقش کاشانی را پر رنگ. همیشه در تلاش بوده تا یاد او را از متن جامعه حذف کند. و چگونه است که بعد از پنجاه و اندی سال تلاش خود را با نتیجه تلاش او شبیه می داند.
در ضمن بین موضوع نفت و هسته ای (تاکید کنم صلح آمیزش) هم شباهت ها زیاد است.هر دو انرژی اند، هر دو حق مسلم ما بوده و هستند، دستیابی به هر دو در یک جهان آرمانی برای هر کشور و ملتی مشکلی به وجود نخواهد آورد، چون الان جهان آرمانی نیست برای رسیدن به هر دو با مشکل برخورد کرده ایم، در هر دو مورد هم با شرق مسئله داشتیم و هم با غرب، کار هر دو به محاکم بین المللی رسید، هر دو مورد در شورای امنیت سازمان ملل مطرح شدند و مهمتر از همه هر دو در تاریخ ما نقطه عطف است.
شاید خیلی شباهت های دیگر باشد ولی فعلا همین ها برای این که من به شباهت این دو موضوع دقت کنم، کفایت می کند.
پس واقعا تفاوت این دو نفر چیست؟ چرا من که رفتار ها و عملکرد ها احمدی نژاد را برخلاف مصالح فعلی و آتی کشور می بینم و اعتقاد دارم او با انکار یا واژگون نشان دادن حقیقت سعی در پیش برد اهداف خود دارد، به کسی که مانند او عمل کرده این مقدار علاقه دارم و باز معتقدم که تلاش هایش در راستای بهبود وضع جامعه مان بوده است؟ آیا دید فعلی من اشتباه است و یا برداشتی که از تاریخ داشته ام؟ و باز اگر من تاریخ را اشتباه درک کرده ام چرا احمدی نژاد که اینقدر شبیه مصدق است، شخصیت او را مورد انتقاد قرار می دهد؟

مقایسه احمدی نژاد و مصدق(1

مقایسه احمدی نژاد و مصدق(1)
مقدمه
چند وقته که حکومتیان و افراد وابسته به آن ها مدام مناقشات مربوط به انرژی هسته ای را با نهضت ملی شدن صنعت نفت مقایسه می کنند. بحث از اهمیت آن ها می شود و این که کدام یک مهمتر است و طبیعتا می بایست قضیه هسته ای مهم تر باشد. اینو از تیپ افرادی که به این مقایسه ها دست می زنند می توان فهمید.
کاری نداریم که این گونه مقایسه ها استفاده از محبوبیت مصدق در راستای تهییج احساسات عموم مردم است و دارای پایه علمی وتاریخی نیست. اما یک موضوع از زمانی که احمدی نژاد به مسند قدرت رسیده ذهن من را به خودش مشغول کرده و گهگاهی از گوشه کناری صحبت هایی درباره آن هم مطرح شده.
این موضوع تامل برانگیز برای من، مقایسه محمود احمدی نژاد و محمد مصدق است. این مقایسه مستقیما از سوی عوامل درجه بالای حکومت مطرح نمی شود، اما وقتی به موضوع نفت اشاره می کنند خواهی نخواهی مسیر بحث به این سو کشیده می شود. در ضمن بین افرادی که از مسئولیت های مهم خلاصند، مستقیما به این موضوع اشاره می شود. البته این صحبت در بین غیر حکومتیان هم رواج دارد.
"یک نکته مهم هم قبل از پرداختن به اصل موضوع نباید فراموش شود که الان مخصوصا در مورد قضیه هسته ای که محور نوشته های من است احمدی نژاد برخلاف مصدق در قضیه نفت همه کاره و دارای ابتکار عمل نیست، کسانی بسیار مهم تر از او وجود دارند که در مورد قضیه هسته ای فعالند. اما احمدی نژاد یه جورایی می شه گفت سخنگو یا نماد ظاهری فعالیت آن هایی که مسئول قضیه هستند در جامعه است. در بین مردم او مسئول این موضوع معرفی می شود، من هم به عنوان یک فرد در جامعه می خواهم نگاهم را این جا بنویسم پس احمدی نژاد را به عنوان فرد اول در این قضیه می بینم. و برای سهولت کار اسم "احمدی نژاد" را از این جا به بعد در نوشته ام به جای خیلی های دیگه هم به کار می برم."

# امشب کانال چهار مستندی درباره محمد علی کلی پخش می کرد. بسیار برنامه جالبی بود، هم موضوع جالبی داشت و هم کارگردانی و سیر اتفاقاتی که روی می داد خیلی جذاب بود. خلاصه حالا حق می دم به پدرم و جوانان هم سن او که شب های مسابقه کلی تا ساعت سه نصفه شب بیدار می ماندند و بازی های او را نگاه می کردند. من که قاعدتا دیگر نتیجه بازی ها محمد علی نباید هبجانی برایم داشته باشد با دیدن این فیلم کلی جو گیر شدم، دیگه وای به حال جوانان 30 سال پیش.
#آقای احمدی نژاد یکی از مانور های تبلیغاتی ایام انتخاباتشان مربوط بود به مدیران چند شغله و رابطه ای و غیر شایسته سالاری. حالا ما از طرف جامعه پنگوئن های مقیم اینجا به این حرف ها کاری نداریم فقط برای کسی که بتواند تعداد مناصب (منصب ها) و مشاغل آقایان6 زریبافان، محصولی، بذرپاش، بیادی و سایر دوستان دفتر شهرداری سابق و رئیس جمهوری فعلی را بشمرد یک جایزه بزرگ تعیین می کنیم. در ضمن توجه داشته باشید که کار در دفتر رئیس جمهور شغل نیست بلکه غلامی ملت است. در ضمن شورای شهر هم که اساسا کار نیست و فقط محلی است برای خدمت و سایر مکان ها هم همین وضعیت را دارند.
راستی یکی از این مشاغل که داغ داغه مربوط می شه به آقای مهرداد بذرپاش. بلاخره توانستند مدیر شرکت پارس خودرو (مدیر نمونه و مسئول اجرای پروژه ال نود) را پس از کش و قوس های بسیار فراوان اخراج کنند و ایشان را به جای اوشان بنشانند. مبارکشون باشه، پنگوئن که بخیل نمی شه!

هموطن، خبر آمد خبری می آید...

هموطن، خبر آمد خبری می آید...
وقتی که روزنامه ها تعطیل باشند و تو هم امکان اتصال به اینترنت برایت میسر نباشد، در ضمن از تلویزیون هم خبری نباشد. می شوی مثل من در طول این دو هفته خبر ساز. روز چهارده فروردین که روزنامه ها به روی دکه ها اومدن، مثل آدم هایی که از بیابون آمده باشند وسط شهر، می موندم. بی خبر از وقایع و اتفاقات نوروز امسال که همه کشور و حتی دنیا را سر کار گذاشته بودند. یه چیزایی مثل خبر قطعنامه را اتفاقی شنیده بودم. نتیجه بازی استقلال پرسپولیس را هم در بقالی فهمیدم. اما از بقیه اصلا خبر نداشتم. وقتی تیتر یک روزنامه را درباره 15 ملوان انگلیسی دیدم شاخ درآوردم، آخه مگر خبری مهم تر از صدور قطعنامه ممکن است در این ایام تعطیلی بر سر ایران آمده باشد که جای آن را در صفحه اول روزنامه ها گرفته است.
وقتی فهمیدم اوضاع از چه قرار است و واکنش ها چی بوده و سریال اعترافات تلویزیونی گریان گیر خارجکی ها هم شده تعجب کردم چرا از دهان مردم چیزی در این مورد نشبدم.
متاسفانه سالی که نکونیست از بهارش پیداست. مقدمه چینی سال نو با دستگیری معلمان و زنان و همچنین با تعلیق فعالیت های دانشجویان همراه بود. شروع سال جدید هم با سخنانی که بوی خبرهای بسیار ناگوار را می دهد از سوی مسئولان عالی رتبه نظام شروع شد و با صدور قطعنامه تحریم شش ماهه جهانی بر علیه ایران همراه شد. دستگیری ملوانان انگلیسی بستن شمشیر دشمنی از رو بود برای جامعه بین الملل و مثلا نشان دادن ضربه شستی. دستگیری مجدد دو تن از زنان فعال در کمپین یک میلیون امضا هم نشان داد خفقان بیش از پیشی که در انتظارمان خواهد بود.
خدا به خیر بگرداند. تلویزیون مدام ترانه هایی با موضوع ایران پخش می کند. فکر کنم در این چند هفته مهم ترین کار عوامل صدا و سیما آماده کردن موسیقی ها و کلیپ هایی با محوریت ایران و از نوع حماسی بوده. بد جور روی احساس ناسیونالیستی ایرانی جماعت دارند کار می کنند. با صد جور دروغ و تخیل پردازی و انکار حقایق و بزرگنمایی ها و کوچک نمایی ها سعی در مستقیم نشان دادن رابطه عزت و اقتدار آینده ایران با انرژی هسته ایی دارند. جوری مردم را به این موضوع حریص می کنند که اگر روزگار به همین منوال ادامه یابد (که نمی یابد) ملت حاضرن از همه جور حق واجب خود بگذرند که مثلا پوز آمریکا را با ساخت سلاح اتمی به هر طریقی که بشود، بزنند (یا به قول مسئولان انرژی صلح آمیز هسته ای، ولی من اگر ندونم همتون می دونید ته دل دولت و ملت اللخصوص چیست). و فقط در این صورت است که جهان گل و بلبل می شود.
در راه آهن مشهد نشسته بودیم تا وقت ارائه بلیط بشود و به سمت تهران بازگردیم. دو تا تلویزیون در سالن موجود بود یکی داشت فیلم خارجی نشان می داد و دیگری مشغول پخش اخبار بود. من که چشمم با فیلم بود گوشم با اخبار که متوجه شدم اسرای انگلیسی آزاد شده اند، با خواهرم به شوخی شروع کردیم ادای حرفای احتمالی احمدی نژاد و سربازان را درآوردن بقل دستی مان تا متوجه قضیه شد با آب و تاب شروع کرد به شرح ماجرای آزاد شدن آن ها و حرف های احمدی نژاد. لحظه ای نگذشت که سیل جمعیت حاضر در سالن پای تلویزیون جمع شده بودند تا ببینند این قضیه به کجا کشیده و کلا همه فیلم را بی خیال شدند. از عکس العمل ها می شد فهمید چقدر این قضیه برای جماعت حیاتی شده است. در این چند روز من بارها حساسیت مردم را به این موضوع مشاهده کرده ام ولی متاسفانه دریغ از ذره ای توجه به قطعنامه تحریم که هرچه اتفاق این روزها می افتد از آن جا منشا می گیرد و ما خود را به بی خیالی زده ایم.
راستی فردا هم روز ملی فناوری هسته ای است و حتما خیل عظیم برنامه ها را از سوی ارگان های دولتی خواهیم دید.

سفر مشهد

بعد از دو هفته دوری از شهر و دیارمان برگشتیم اراک. از این دو هفته نه روز را در مشهد و بقیه را یا توی راه بودیم و یا تهران.
مشهد آب و هوا بارانی بود و کلا دو روز در آنجا ما آفتاب دیدیم یکی روز سیزده بدر که برعکس کل مملکت (ازجمله اراک) اونجا هوا آقتابی بود و یکی دیگه روز آخر بود که ما مشغول جمع و جور کردن بودیم. از دیدنی های مشهد هم که به جز حرم امام رضا (ع) که قضیه اش فرق می کنه هیچ جای خاصی را ندیدیم. یعنی حقیقتش آب و هوای بارانی اجازه خروج از شهر را به ما نمی داد و گرنه توی برنامه خیلی جاهای مختلف را در نظر داشتیم. موزه های شهر هم هر کدوم که ما رفتیم به یه بهونه ای بسته بود و ما دست از پا دراز تر روانه خانه می شدیم.
اوضاع حرم هم که الحمدالله بد نبود و از شانس ما بارش باران سبب خروج بسیاری از زائران و مسافران از مشهد شد و تا حدودی مشهد نسبت به ایام عید سال های قبل خلوت بود و می شد راحت زیارت را انجام داد و به عبادت مشغول شد. اما می گفتن که در روزهای اول عید جمعیت به حدی بوده که اصلا امکان ورود به رواق های حرم وجود نداشته.
در ضمن ساخت و ساز هم که فراوون، ماشالاه همین جور داره از زیر و رو به این آستان قدس اضافه می شه. اینجا که ساخته می شه جای دیگه رو شروع می کنن به ساختن یا خراب کردن. وضعیت اقتصادی آستان هم بد نیست و توانایی انجام هر کاری را دارد. حتی منابع آگاه می گن که دولت جلوی آستان قدس لنگ انداخته و خدات تومن به آستان بدهکار است. فکر کنم این آقای واعظ طبسی صد تا رفسنجانی رو بتونه تا لب چشمه ببره و تشنه بر گردونه، با این کبکبه دبدبه ای که توی مشهد برای خودش راه انداخته. ما که حسود نیستیم ایشالاه مبارکش باشه.
خلاصه در کل مشهد خوش گذشت. درسته که این سفر خیلی داخل شهر و اطرافش را نگشتیم و از مردم مشهد هم خداییش هیچ خوبی ندیدیم، ولی شهر تر و تمیزی دارند و برای سیر و سیاحت جای بسیار دیدینی است. مخصوصا کلات نادری که اگه تا حالا نرفته اید، حتما برید یه سری بزنید که از دست می دهیدش.

سه روز از سال 1386 گذشت. به خانه آدم های زیادی در این سه روز رفتم و خیلی ها به خانه ما آمدند.رسم معمول عید نوروز این گونه است. واقعا هم رسم زیبایی است.
امروز هم عازم تهرانیم، دو روز تهران و بعد مشهد. احتمال زیاد اینجا تا حدودا ده دوارده روز دیگه به روز نخواهد شد.
قطعا اتفاقات زیادی در این مدت خواهد افتاد که من از آن ها بی خبر خواهم ماند. به هر حال این خودش هم مزه ای دارد.
امیدوارم تعطیلات عید به همه خوش بگذرد.
فعلا خداحافظ.

همه ساله بخت تو پیروز باد
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.