روزهای شلوغی رو سپری می کنم. هم عروسی، هم مهمانی های پرشمار، هم دید و بازدید عید و هم مسافرت پیش رو. جمع تمام این موارد و البته اینترنت ذغالی به علاوه کامپیوتری که دوسه روزی است نمی دانم دچار چه دردی شده، به کلی منو از فضای وب دور نگه داشته.
به هر حال، هم به خاطر تبریک گفتن به بازدید کنندگان محدود این وبلاگ و هم به دلیل زدن چرخی در فضای مجازی، به هر زحمتی شده گوشه خلوتی رو گیر آوردم و دارم این مطلب رو می نویسم.

مخلص کلام:
دوستان عیدتون مبارک و امیدوارم سالی بهتر از سالهای گذشته داشته باشید!

چرا باید هیزم تنوری شوم که ... ؟

خاتمی در جمع اصلاح طلبان رد صلاحیت شده گفته "باید این بازی (بازی اصولگرایان) را به هم ریخت". او گفته که باید در انتخابات شرکت کرد و بایستی اصلاح طلبان را در قدرت حفظ کرد تا خیالات اصولگرایان متصور نشود!
وقتی این عکس خاتمی را می بینم. وقتی به صورت پرچینش و موهای سفیدش نگاه می کنم، شک می کنم. شک می کنم، آیا رواست به درخواست پر التماس او جواب رد داد؟؟
من می دانم که آقای خاتمی حتما می داند، قانون ملی شدن صنعت نفت را اقلیت 8 نفری جبهه ملی در مجلس فرمایشی دوران شاه مطرح کرد و به بررسی گذاشت و در نهایت به تصویب رساند. اون اقلیت 8 نفری در مجلسی (که نقش حاشیه دهن پرکنی را برای سلطنت خودکامه اما مثلا مشروطه ایفا می کرد) نه تنها نفت را ملی کرد که به تنها دولت حقیقتا ملی دوران معاصر ایران رای اعتماد داد!
بله آقای خاتمی، من و خیلی های دیگه چون من این حقیقت را می دانیم. می دانیم یک اقلیت با کیفیت از یک اکثریت بی خاصیت به مراتب اثربخش تر است. چندی پیش شما از لزوم بازنگری در قانون اساسی (البته بعدا تصحیح شد و گفتند منظور قانون انتخابات بوده. در هر صورت خیلی تفاوت ندارد!) گفتید. از "مجلسی کاردان، شجاع و باتجربه" گفتید که می تواند ما را برای رسیدن به این هدف یاری کند. آقای خاتمی آن روز هم نظر من این بود که به جای "یک مجلس" باید به فکر یک "اقلیت کاردان، شجاع و با تجربه در مجلس" بود. اما چه سود، دوستان شما ذهنیات خود را آنگونه پروراندند که دوست داشتند بپندارند!
آقای خاتمی اگر از آن روز، امروز را (که چون حقیقتی مسلم رخ می نمود) در نظر داشتید و از همان هنگام چیدمانی برای اقلیتی 8 نفره ولی سرآمد داشتید، امروز لازم نبود، ما را(نیروهایی که بایستی به آن ها وابسته باشید) فقط به خاطر برهم زدن بازی بدون قانون رقیب بی مروت، به دادن رای تشویق کنید.
آقای خاتمی من دوست دارم رای بدهم چرا که برای برگه رایم ارزش قائلم. من هم ایرانیم، من هم نگران آینده کشورم هستم، نگران سرنوشت اعتقادم. من هم دوست دارم در تعیین حاکمان آینده ام دخالت داشته باشم. من هم دوست دارم حاکمانم (که خود را خادم ملت می دانند) به من دروغ نگویند! این انتظار کمی است؟ اصلا "انتظار" نیست، "حق" است. اما به که شکایت برم ...
چندی پیش آقای بهنود در وبلاگ خود یک سوال را مطرح کرده بود. پرسیده بود اگر خاتمی کاندیدای مجلس شود شما به او رای می دهید؟ برایش نوشتم "با آنکه نمی دانم باید در انتخابات شرکت کرد یا نه، اما اگر خاتمی کاندیدا شود، حتما به او رای خواهم داد." می دانید چرا؟ برای آنکه می دانستم و می دانم "یک خاتمی" (با تمام تساهلی که دارد) در مجلس هشتم، از لشگر بی بنیه و ناتوان اما 40 نفری مجلس هفتم، در راه رسیدن به ایده آل هایم مفیدتر و موثرتر خواهد بود.
آقای خاتمی، من دوست دارم در برگه رای نام یک نفر را بنویسم که بدانم مصدق وار در مجلس فرمایشی یه دفاع از حقوقم می پردازد، من دوست ندارم در برگه رایم نام 30 نفر باشد که تنها زمان اعلام نتایج آرا خوشحال باشم از به هم خوردن نتیجه بازی آن غاصبان ...
آقای خاتمی، من چرا باید به یک اقلیت بی برنامه و بدون هدف رای دهم. آقای خاتمی، جمله دوست و وزیر دوران ریاست جمهوری خود را به یاد می آورید. "چرا باید هیزم تنوری شوم که مطمئنم هیچ گاه زندگی من و همنوعان مرا گرم نخواهد کرد؟"
البته امیدوارم اشتباه بیاندیشم!!!

جلسه ضد امنیتی! + آقای سرمربی جدید

# با ممانعت و کارشکنی فرمانداری استان جلسه بزرگداشت دکتر مصدق که از سوی دانشجویان و در خارج از دانشگاه برگزار شده بود، نیمه تمام، لغو شد!
جمله فوق خلاصه ایست از اتفاقی که از دیشب شروع شده بود و امروز بعد از ظهر به پایان رسید.
قرار بود امروز بعد از ظهر هدی صابر (از فعالان ملی-مذهبی) سخنرانی با موضوع "مصدق؛ بازیافت یک مدل تاریخی" داشته باشد. برگزار کنندگان مراسم که نام دانشجویان دانشگاه های اراک (همون انجمن اسلامی سابق) روی خودشون گذاشته بودند، تالار آینه که یک سالن غذا خوری هست را برای مراسم معرفی کرده بودند. اما دیشب از طرف فرمانداری با آن ها تماسی گرفته می شود و اجازه برگزاری مراسم در تالار را نمی دهند و دانشجویان هم امروز صبح اعلام کردند، مراسم در زیرزمین محل ستاد ائتلاف اصلاح طلبان برگزار خواهد شد. به هر حال برگزاری مراسم در زیرزمین کوچک ستادی که هیچ کس در آن فعال نیست (به علت رد صلاحیت تمامی اصلاح طلبان) هم برای امنیت نظام خطرناک بود و با پیغام ها و پسغام های متعدد و حضور نیروهای انتظامی با لباس شخصی در محل سخنرانی و البته بدون ارئه هرگونه مدرک کتبی به دستور ستاد امنیت استان جلسه لغو شد و سخنران پس از حدودا بک ربع سخنرانی صحبت های خود را نا تمام به پایان برد.
اونوقت، یکسری آدم های زحمت کش می گن "آزادی کامل" در ایران وجود داره، هی شما بگید "نه"!

# به خدا این اهالی ورزش کشور هم گل کاشتن با این انتخاب سرمربی. بعد از این همه وقت تلف کردن و بالا و پایین رفتن علی دایی شد سرمربی تیم ملی. خداییش من یکی از طرفداران علی دایی هستم (البته تا وقتی که با کسی یا جایی مصاحبه نکنه!!!) اما الان بدترین موقع برای مربی شدن اونه. حداقل یه خورده صبر می کردید یه دو سالی از آخرین بازیش برای تیم ملی بگذره، بعد می کردینش مربی تیم ملی.
به هر حال، دعوا و کل کل کردن های آقای سرمربی تیم ملی با اون بازیکنانی که به گفته ی خود آقای دایی "توی چشاش نگاه می کردند و بهش پاس نمی دادند" خیلی باید جالب و غم انگیز باشه!

گفتم: یک شهروند باید در تمامی انتخابات ها شرکت کند!
گفت: انتخابات؟
گفتم: بعله، سرنوشت جامعه ما در انتخابات ها مشخص می شود.
گفت: انتخابات! به چه چیزی می گن انتخابات؟
گفتم: ... ها ... آها ...
..................................
پنگوئن نوشت: دانشجویان دانشگاه های اراک روز یکشنبه برنامه بزرگداشت دکتر مصدق در تالار آیینه اراک برگزار می کنند. اراکی ها علاقه مند می تونند به این آدرس رفته و اطلاعات لازم را کسب کنند!
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.