روزگار ناسور (2)

و اما ترحیمی ها، آنانی که با "اگر" به دنیا آمده اند و با "اگر" پیش می روند. کسانی که هم از این طرف بریده اند و هم از آنطرف نا امید. آنانی که می گویند اگر دیروز چنین می شد و اگر امروز آنچنان شود و اگر فردا چنان گردد. آنان که می گویند فردا جنگ است. آنان که می گویند امروز ظلم است. اما پس از آن دیگر چیزی نمی گویند. کسانی که نه می توانند دل ببندند و نه می توانند دل بگسلند. اکثر ما در وضعیتی این چنین به سر می بریم و جز خواندن آیات یأس چیز دیگری را نمی دانیم. حقیقتا نمی دانیم. از فردای جنگ نگرانیم و نمی دانیم وطن را در کدام جبهه تقسیم می کنند. در جبهه ای که تا توانست در این خاک ظلم را برپا ساخت و بر آن جفا نمود و یا در جبهه ای که حرف از آزادی می زند و روز های خوش آینده. در جبهه ای که فرزندان همین خاکند و یا در جبهه ای که صدای پای خوفناک و شوم اجنبی از آن می آید. امروز خود را باید بنگریم یا امروز اسفناک همسایه هایمان که از قضا در فرهنگ و مذهب بیشترین اشتراکات را با آنان داریم. شایدم هیچ کدام را نباید دید. فردایی را باید تصور کرد که اپوزیسیون خارج نشینِ بسیارگو به اینجا آمده اند. روزی را تصور کرد که کشور ما 10 رئیس جمهور دارد و هر کدام با بلند کردن سیاهه مبارزاتش برای این خاک و البته در یک خاک دیگر! این ملت را مُلک خود می داند. آیا فردایی این گونه بهتر خواهد بود؟ تازه اگر در فردایی چنین، چیزی به نام "ایران" وجود داشته باشد ... و چه تصور دردناکی.
آری در این وضعیت است که جماعت ترحیمی جز تاسف نمی دانند چه باید کرد. آیا باید با امید روزی که شاید بهتر باشد، رای داد به چیزی یا کسی که یقینا نقشی را نمی تواند در معادلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بازی کند. یا باید رای نداد و نظاره کرد که چگونه دیگران مملکت به قهقرا خواهد برد. همانگونه که هم اکنون می برند. آیا رای ما تاثیری دارد بر حرکت در مسیر رو به زوال؟
جنگ چه زمانی شروع می شود؟ انتخابات زودتر اتفاق خواهد افتاد و یا جنگ؟ اصلا آیا جنگی می شود؟ یا شاید انتخاباتی برگزار نشود؟ باید رای داد یا نه؟ باید در جنگ احتمالی شرکت کرد یا نه؟ اگر شرکت کرد چه می شود؟ اگر شرکت نکرد چه می شود؟ اصلا مقاومت از برای چیست و در مقابل چیست؟ آیا می توان کاری کرد که برگ روزگار عوض شود؟
باید اعترافی کنم. هر زمان که صحبت های رئیس جمهور کشورم را می شنوم و هر گاه که مطالب روزنامه کیهان را می خوانم و یاد صحبت های رئیس جمهور پیشین و روزنامه های گذشته می افتم، شدیدا مصمم می شوم بر شرکت در انتخابات. اما متاسفانه این عقل است که نتیجه این احساس را هیچ می انگارد. چنان که هر کسی به مجلس برود، کیهان همین را خواهد نوشت و احمدی نژادها همین را خواهند گفت و هر دو هر آنچه را که بطلبند به راحتی خواهند کرد.
عجب روزگار ناسوریست. دردی که با آن هیچ کار نمی توان کرد.
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.