...

# صبح زود هوا خیلی خوب بود. مامان و بابا برای دیدار عزیزی راهی کرمانشاه شدند. منم خیلی دوست داشتم برم اما چه کنم که فردا صبح اول وقت کلاس دارم و نمی شد ازش بگذرم. شب قبل مثل چند روز قبل اندک بارانی آمده. هنوزهوا ابری بود. در اصل مه بود. اما یک مه رقیق و دلچسب. کلی به خودم غر زدم که چرا تنبلی باعث شد امروز با دوستانم برنامه کوهپیمایی نگذارم. حال و هوای محیط منو یاد روزهای بارانی نوروز می انداخت. هوای نسبتا معتدل و مرطوب و دل انگیز.

# خاله از سفر برگشته. باید به دیدنش بروم. امروز ظهر همه خانه خاله جمع هستند. بارون شدیدی مشغول بارشه. توی این فکرم که چه جوری با این بارون خودم را به خونه خاله برسونم. صحبت از رفتن با دوچرخه نمی شه کرد که توی این حال و هوای بارانی و گلوی چرک کرده من، جز زنگ زدن چرخ و سینه پهلو کردنم نتیجه دیگری نخواهد داشت!

# کتاب بیگانه ای در دهکده را امروز خواندم. نوشته مارک تواین و ترجمه نجف دریابندری. فکر نکنم تا به حال با خواندن کتابی چنین حال کرده باشم. حداقل در این یکی دو سال اخیر که موردی به ذهنم نمی رسه. خیلی ازش خوشم آمد. نسبتا کوتاه بود، 190 صفحه در قطع جیبی. داستانی کشش دار در فضای مبهم و رازآلود. و در یک کلام مختصر و مفید و جذاب.

# ظاهرا امروز روز دانشجوست. 16 آذر 54 سال پیش سه آذر اهورایی هدف گلوله قرار گرفتند. گلوله هایی که دفترچه های دانش دانشجو هم توان ایستادگی در برابرشان را نداشت و به راحتی راه قلب دانشجو را برای آنها باز گذاشت. نمی دانم دانشجو جز دفترچه هایی که در آن ها دانشش را می انگارد چه چیز دیگری دارد که در طول این نیم قرن همواره به مثابه یک تهدید به آن ها نگریسته شده است. آنقدر زیادند ستم هایی که بر جوانان دانشجو رفته که یادآوری آن ها در صفحه ها ممکن نیست. از سه شهید دانشگاه تهران تا سه اسیر دانشگاه امیرکبیر. آنقدر لیست دانشجویانی که در زندان به کسب دانش پرداخته اند طولانی است که حتی فقط نام بردن از آنانی که امروز و هم اکنون مشغول سپری کردن واحدهای محبس هستند، دشوار می نماید. امیدوارم آنان بدانند در زندان تنها نیستند و بسیاری در آنطرف میله های زندان به فکر آنانند و امیدوارم که سرگذشت گذشتگانشان برایشان چراغی باشد به سوی آینده.
ای کاش جز صبر و مقاومت راه دیگری بود.

# برای فردا باید ترجمه ای را تحویل استاد دهم. بچه ها اکثرا زحمت ترجمه را به گردن دارالترجمه انداخته اند. اما من خواستم خودم ترجمه کنم و هنوز کلی اش باقی مونده. متن تخصصی است و سرشار از اصطلاحات عجیب و غریب. از قرار معلوم تمام وقت باقی مانده امروز را باید با اوراق انگلیسی زبان و دیکشنری طی کرد.
راستی دانشجویان دربند چگونه سیاهه اتهاماتشان را ترجمه می کنند. آیا در زندان دیکشنری وجود دارد؟

# فعلا.
Powered by: Blogger
Based on Qwilm! theme.